از پلهها که خوردم زمین، بیبی گفت:
- آخیشششش، دلوم خُنُک شد...
همانطور که پایم را گرفته بودم شروع کردم به جیغ زدن...
بیبی آمد بالای سرم...
- گوله... مرگ... دخترکهی دراز... صداتِ بیار پویین!
پایم را گرفتم توی دستم...
- پام... پام خیلی درد داره بیبی... گمونم شکست...
بیبی زد توی سرم...
- از بس سربههوا و گیجی... خو میه کوری که جلو پاتِ نیگا نیکنی؟
سرم را انداختم پایین که بیبی به حرف آمد.
- چیزی نیس. پوشو بریم تا برَت یی ذره چوغآزار بذارم روش، بهتر شه.
******
دوسه ساعتی از طبابت بیبی و گذاشتن دوا روی پایم گذشته بود اما دردم آرام که نشد هیچ، بدتر هم شد.
- داشتم داد میزدم که بیبی جیغش درآمد...
- خو مرگ. سرمو بردی، چند دقه دندون رو جیگر بذار بهتر میشی.
روسریام را چپاندم توی دهانم که بیبی چادرش را انداخت روی سرش...
- اصلن پوشو بریم پیش مش صغری بِیتالی.
- کجا بیبی؟
- خونه مش صغری بیتالی. اگه در رفته باشه مث اُو خوردن برت جا مینازه.
با هزار مکافات لباس عوض کردم و رفتیم پیش مش صغری... مشصغری همانطور که بادی به غبغب انداخته بود، پایم را ورانداز کرد و با شیشه نوشابه افتاد به جان پایم...
داشتم مرگ را به چشم خودم میدیدم که ختم کار را اعلام کرد و همانطور که من در حالتی شبهغش بودم، با بیبی برگشتیم خانه...
*******
فرداصبح بیبی آمد بالای سرم...
- بهتری؟
- نه بیبی. خیلی درد داره...
- بپکی که دیه دری ناز مییِی!
باند را باز کردم و نگاهی به پای ورمکردهام انداختم.
- ببین بیبی. بخدا فک کنم شکسته!
- خو حالا یعنی چی؟ حتماً توقع دری ببرمُت پیش دکتر متقصص؟! مردهشورتو ببرن دختر که کاری که نیکنی، نیکنی، همشم بلدی خرج بتراشی.
******
یک ساعتی طول کشید تا بیبی پس از غرغرهای فراوان بالاخره رضایت داد برویم پیش دکتر متخصص...
در مطب جا برای سوزن انداختن نبود. بیبی جلوی میز منشی ایستاد.
- نوبت میخوام.
آقای منشی گفت:
- ٣٥ هزار تومن میشه پول ویزیت، بیس و یه نفرم جلوتونن.
بیبی چشمانش گرد شد...
- چن؟
- ٣٥ هزار تومن مادر...
- میه سر گردنهاس؟ میه میخوا عمل جراحی بکنه که میشه سی و پنج تومن؟! اومدی یکی نداشته باشه. بویه پاشو بده راه حضرت عباس؟
خلاصه بیبی پس از کلی چانه زدن و نالهو نفرین حواله من کردن، رضایت داد ٣٥ هزار تومان را بپردازد.
آقای دکتر نگاهی به عکس پایم انداخت...
- شکسته... حتماً باید گچ بگیرین.
بیبی نگاهش کرد...
- چن میشه؟
آقای دکتر خیرهاش شد...
- چی؟
- پول گچ گرفتن.
- یه سی تومن پول وسایل میشه. یه ١٥٠ تومنم پول گچ گرفتن.
بیبی چند ثانیه به دکتر و من و پایم زل زد و حالش که کمی جا آمد گفت:
- پوشو بیریم گلاب.
- کجا بیبی؟
- کجا؟ خونه. یی کیسه گچی خودوم میسونم میدم مش موسی سرتا پاته گچ بیگیره! راحت! والا...
گلابتون