فاطمه زردشتی نیریزی/ نیریزان فارس
/ نمایشگاهها قوز بالای قوز شدهاند
/ با روزانه شدن بازار روز، ضربه بزرگ دیگری به کاسبکاران زدهاند
/ ما باید با این رکود چکار کنیم؟ مواد بفروشیم؟ دزدی کنیم؟
/ شما را به خدا از مسئولان بخواهید فکری کنند
بیپولی، بیکاری، رکود و دست خالی! تا کی؟! این وضعیت چه زمانی درست میشود؟ چه زمانی بازار رونق میگیرد و مغازهها مملو از مشتری میشود؟ این روزها رکود است و همه مردم و از جمله بازاریان دادشان بلند... بر آن شدیم تا کمی از بازار بنویسیم، از درددل فروشندگانی که به قول خودشان هیچکس از دلشان خبر ندارد!
*****
ع. د مغازه پوشاک مردانه دارد و از وضعیت بازار راضی نیست! او قیمت بالای خرید اجناس را دلیل رکود بازار میداند و میگوید: سالهای قبل قیمتها مناسبتر بود و مردم بیشتر خرید میکردند اما الان مغازهدارها تا وام نگیرند کارشان راه نمی افتد. مردم هم که تکلیفشان با خودشان مشخص نیست. ارزان میآوریم میگویند به درد نمیخورد، گران میآوریم میگویند گران است و نمیاَرزد!
او که ٣١ ساله است و دو فرزند دارد ادامه میدهد: در این اوضاع بدِ بازار، خرج و مخارج زن و بچه و خصوصاً پوشاک بچه هم که دیگر جای خود دارد! ما قبلاً ماهی یکبار جنس برای فروش میآوردیم اما الان چی؟ پنج ماه یکبار بیشتر طول میکشد که برای آوردن جنس میرویم. کاش دیگر به جوانها اصرار نمیکردند که زن بگیر! توهین نشود اما به خدا هر جوانی در این موقعیت زن بگیرد یا مریض است یا دیوانه! یکی نیست به درددل بازاریان گوش دهد
علی امیری مغازه لوازم آرایشی دارد. از رکود بازار که میپرسم میگوید: رکودِ بازار؟ بگویید تعطیلیِ بازار! الان من به شخصه ١٥-١٠ چک برگشتی دارم. خیلی وقتها هم که چکهایم پاس نمیشود، عمدهفروشانی که از آنان خرید کردهام، چکهایشان را میآورند و جنسهایشان را بار میکنند و میبرند.
امیری که دل پری دارد ادامه میدهد: تابه حال نشده یکی از مسئولان به درددل بازاریها و کاسبکاران گوش کند. فقط بلدند نزدیک عید یک دفتر بزنند زیر بغلشان و شروع کنند به جریمهکردن. نمیدانند که ما وام با سود ٢٢ درصد از بانک میگیریم و مجبوریم جنسهایمان را با ١٥ درصد سود بفروشیم. الان ٦-٥ سال است که امان از کاسبکاران بریده شده و هیچکس نیست به فریادشان برسد. هر سال میگوییم شاید سال بعد بهتر شود ولی بدتر میشود.
اشارهای به گوشه مغازهاش میکند. آن جنسها را میبینید؟ الان یک میلیون جنس تاریخ گذشته دارم که باید آنها را دور بریزم. رکود بازار به کنار، مسئولان هم با برگزاری نمایشگاهها قوز بالای قوز شدهاند. والا به خدا برگزاری این نمایشگاهها، بزرگترین ضربه به بازاریان نیریزی است. بازاریان نیریز نجیب و ساکتاند. الان در شهرهای استهبان، داراب و جهرم، بازاریان اجازه ندادهاند نمایشگاه برگزار شود ولی در نیریز چه؟ حالا اگر فروشندگان نمایشگاه از نیریزیان و همشهریان خودمان هم بودند آنقدر دلمان نمیسوخت؛ هر سال فروشندگانی از شهرهای تبریز، کهکیلویه، مشهد و... به نیریز میآیند، پول مردم را جمع میکنند و میروند. از آن طرف با روزانه شدن بازار روز، ضربه بزرگ دیگری به کاسبکاران زدهاند. در هیچ شهری، بازار روز هر روز برقرار نیست جز نیریز.
الان من حدود ٢٠ سال است که در این بازار کار میکنم و تا به حال یک مسئول از ما نپرسیده چه مشکلی دارید؟ کارتان چیست؟ با این وجود جای شکرش باقیست که ما مغازه از خودمان است، خدا به داد کسانی برسد که کرایه مغازه هم میدهند. بیچارهها به یکی دو سال نرسیده باید در مغازهشان را ببندند.
امیری میگوید: باید حداقل یک نفر از بازاریان عضو شورای شهر باشد یا مسئولان شهر چند وقتی یک بار از بازاریان دعوت کنند و مشکلاتشان را بشنوند. البته جا دارد در اینجا از آقای رهفرسا به خاطر حمایتشان از بازاریان تشکر کنیم.
دیگر بریدهایم، تحمل تا کی؟!
محمد شبانی که پوشاکی دارد یکی از کسانی است که از وضعیت بازار بینهایت ناراضی است.
میگوید: نه مالیات میدهم و نه عوارض شهرداری. آقا نمیدهم! میخواهم ببینم کسی میآید به درددل ما گوش کند یا نه؟ کسی به داد ما میرسد یا نه؟! میگویند حرف نزن جریمهات میکنند، مگر چقدر میشود حرف نزد و تحمل کرد؟ ما باید با این رکود چکار کنیم؟ مواد بفروشیم؟ دزدی کنیم؟ از دیوار مردم بالا برویم؟ به خدا دیگر بریدهایم. تحمل تا کی؟ الان من به شخصه ٣٠ میلیون چک برگشتی دارم، میگوییددروغ میگویم؟ شماره تلفن میدهم خدمتتان، به تکتک طلبکارهایم زنگ بزنید.
دفترش را باز میکند و چکهای برگشتیاش را نشان میدهد.
دیگر اعصاب برایمان نمانده. پول کرایه خانه نداریم و باید تنها برای ٥٠٠ هزارتومان، وام بگیریم. سال ٨١ که من این مغازه را خریدم، هفت تا فروشنده در آن کار میکرد و هنوز لباس را تن مانکن نکرده بودم، جنسم فروش میرفت، ولی الان چی؟ با وجود اینکه قیمت جنسهایمان هم خیلی مناسب است، خودم و خانمم از صبح تا شب اینجا بیکار نشستهایم.
شبانی میگوید: به خاطر چکهای برگشتی به من جنس نمیدادند، به خاطر همین مجبور شدیم لباسهای مردانه را جمع کنیم و با دستهچک خانمم لباسهای زنانه بیاوریم اما الان هم دارید وضعیت را میبینید. والا به خدا ماندهایم چکار کنیم، چند سال پیش اگر شغلی نمیچرخید میگفتند میرویم کارگری ولی الان همان کارگری هم نیست. ما ماندهایم و دو تا سهتا بچه لیسانسه و بیکار در خانه.
شما را به خدا از مسئولان بخواهید فکری کنند. یک وام بلاعوض به بازاریان بدهند یا راهکار دیگری پیدا کنند تا بازاریان بتوانند نفسی بکشند.
نمیشود ناشکری کرد، خدا را شکر
اسماعیل شرافت موبایل فروشی دارد و میگوید: البته که بازار مثل سالهای قبل نیست ولی خوب نمیشود ناشکری کرد، خدا را شکر...
ادامه میدهد: این روزها تا دلتان بخواهد وام و قسط داریم و خدا میداند از اصل سرمایه برای امرار معاش استفاده میکنیم. بعد از ٦-٢٥ سال کارکردن در این بازار، فقط یک خانه داریم. البته مردم هم دستشان خالی است و قیمت جنسها روزبهروز بالاتر میرود.
یکی از گوشیها را برمیدارد و نشانم میدهد.
این گوشی را من هفته قبل ١٨٥ هزار تومان خریدهام و به یک هفته نرسیده، قیمت آن ٢١٠ هزار تومان شده است. کار ما از بس نوسان دارد، از طلا هم بدتر است. به خاطر همین نوسانات بازار، اصلاً جرأت نمیکنیم جنس بیاوریم. آن اوایل من روزی ٣٠ موبایل میفروختم ولی الان شاید فروش من به ٤-٣ موبایل در روز هم نرسد.
مسئولان فقط پشت میزنشینی را بلدند
سری به مغازه یکی از قصابان میزنم. دو قصاب کنار هم ایستادهاند و تمایل ندارند خودشان را معرفی کنند. یکی از آنها چند سال پیش به خاطر رکود بازار، مغازهاش را بسته و آن یکی از وضعیت بازار گلایهمند است.
میگوید: گوشت جزء مواد غذایی است و مردم نمیتوانند آن را نخرند اما چه خریدنی؟ کسانی که ٣-٢ کیلو گوشت میخریدند، حالا بیشتر از نیم کیلو نمیخرند. الان نصف بیشتر مردم ٣ هزار تومان، ٥ هزار تومان و١٠ هزار تومان گوشت میخرند. مشتریانی که هفتهای دو بار خرید میکردند، حالا دو ماه یکبار گوشت میخرند.
او میگوید: الان بهترین و باکیفیتترین گوشت و دام نیریز به اصفهان، تهران و خصوصاً قم صادر میشود و بدترین نوع گوشت در نیریز مصرف میشود. کارمندان صنعت، معدن و تجارت هم که فقط پشتمیز نشینی را بلدند. هیچوقت نشده که همراه یک قصاب به کشتارگاه بیایند و با او گوسفند بخرند و بکُشند و ببینند این گوسفند چه قدر پای آن قصاب حساب میشود.
تا حرف میزنیم، گوشی تلفن را برمیدارند و قیمت گوشت شهرهای دیگر را میپرسند، اینکه نشد کار. خوب معلوم است در شهری مثل فسا که معدن گوسفند به شمار میرود، قیمت گوشت کمتر باشد. مسئولان فقط و فقط تنها برای اینکه ثابت کنند مدیر خوبی هستند و میتواند برای چند سال قیمت گوشت را همانطور ثابت نگه دارند، این کارها را انجام میدهند وگرنه دلشان برای مردم نسوخته است. نتیجه کارهایشان هم میشود اینکه مردم نیریز گوشت نامرغوب بخورند و از یک گوسفند، ٧ کیلو پیه بماند روی دست من! آخر این انصاف است که منِ قصاب، به خاطر چکهای برگشتیام ٤ سال حسابم مسدود باشد؟ مسئولان از وضعیت گوشت بیاطلاعند، چون مثل مردم عادی و قشر کارگر، نمیخواهند ١٠ هزار تومان گوشت بخرند.
سرِ فلکه و کوچه و پسکوچه ندارد، همه جا خراب است!
امیررضا ستایش مغازه مواد خوراکی دارد و مغازهاش درست در میدان اصلی شهر است. از وضعیت بازار که میپرسم میگوید: خراب است، سقوطِ رو به پایین. سرِ فلکه و کوچه و پسکوچه هم ندارد، همه جا خراب است. دست مردم خالی و نقدینگی نیست. ساخت و ساز، کشاورزی و... تعطیل است و همه به فروشندگی رو آوردهاند. همین میشود که اوضاع بازار این است.
لیست چکهای برگشتیاش را که به گوشه مغازه نصب کرده نشانم میدهد.
ادامه میدهد: آن موقع ١٢-١٠ میلیون جنس قرضی میگرفتم و به راحتی چکهایم پاس میشد، اما الان چکهای ٢٠٠ هزار تومانی و ٥٠٠ هزار تومانیامان هم برگشت میخورد. تا دو سهسال پیش هرچند وقت یکبار، ٦-٥ تن برنج خالی میکردیم، اما الان تنها به یک تن کفایت میکنیم.
شما اینطور حساب کنید که ما با قسط، وام، کرایهخانه و اجازه مغازه باید روزی ٣٠٠-٢٠٠ هزار تومان سود خالص داشته باشیم تا جوابگو باشد، ولی متأسفانه خرید و فروشی نیست. از آن طرف دست هم زیاد شده و برخی از فروشگاهها حتی جنس را زیر قیمت میفروشند و نهادی هم نیست که رسیدگی کند.
خدا خودش رحم کند!
جلیل بهمنش علت رکود ساعتفروشیاش را وجود گوشیهای امروزی میداند و میگوید: با وجود گوشیها کمتر کسی ساعت میخرد، اکثر کسانی هم که مراجعه میکنند، در حد تعمیر است.
ادامه میدهد: آن موقع سه ماهی یک بار خرید میکردیم اما الان سالی یکبار برای خرید میرویم. تورم زیاد است و حدود ٤٠-٣٠ میلیون بدهکاری داریم، مگر اینکه خدا خودش رحم کند.
در پایان سری به یکی از طلافروشیها زدیم. صنفی که به نظر نمیآمد از وضعیت بازار ناراضی باشند اما...
آقای طلافروش خودش را معرفی نمیکند تا راحت حرفهایش را بزند. از وضعیت بازار طلافروشان که میپرسم میگوید: الحمداله، بسیار خراب... واقعاً بسیار خراب!!! چک برگشتی فراوان داریم و کسانی که طلای قرضی گرفتهاند، پولمان را برنگردادهاند. من که امیدی به درست شدن وضعیت بازار ندارم. مشکل این جاست که همه فکر میکنند طلافروشان پول پارو میکنند، ولی واقعاً این طور نیست. آنها هم مشکلات مالی خاص خودشان را دارند.
ادامه میدهد: البته باید هم اوضاع همین باشد. ١٧ سال است خشکسالی است، درآمدزایی نیست و مردم کارد به استخوانشان رسیده. مهمتر از همه ارزش افزوده کالاهاست که کمر مردم را شکسته است. نه تنها طلا، بلکه خرید و فروش همه چیز به صفر رسیده است. درآمد هم که نباشد دستو بال مردم بسته میشود، بیکاری زیاد میشود، سن ازدواج بالا میرود و مردم افسرده میشوند. کدام پسر بعد از ٣٥ سال دوست ندارد ازدواج کند؟ الان در خانه همه ٤-٣ لیسانسه بیکار است. ما از جان مایه گذاشتهایم و بچههایمان را باسواد بار آوردهایم، حالا باید چکار کنیم؟ باید این دردها را به چه کسی بگوییم؟ مردم واقعاً دلشان پر است و نمیدانند دردشان را به که بگویند. مسئولان هم همانطور دست روی دست گذاشتهاند و هیچ کاری نمیکنند.
عکس: عسکر یاراحمدی
نظر شما
غیر قابل انتشار: ۱
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۲
اگه اینا وضعشون خوب نیست حتما ... من وضعش بهتره!!
نظر شما