فاطمه زردشتی نیریزی
گروه گزارش
یک زمانی چاقوی نیریز برای خودش اسم و رسمی داشت. بازار شهر به این بزرگی نبود اما در همان بازارچه کوچک حدود ٥٠ مغازه کار چاقوسازی را انجام میدادند. امروز اما کمتر کسی در نیریز این صنعت و هنر را دنبال میکند و چاقوی نیریز کمکم دارد به خاطرهها سپرده میشود.
محمدرضا عطاپور یکی از کسانی است که حدود ٣٧ سال است حرفه چاقوسازی را دنبال میکند. با اینکه هیچیک از اقوامش در کار چاقوسازی نبودهاند، اما بهطور خودجوش از همان زمان مدرسه به این کار علاقهای خاص داشته است.
عطاپور از روی دست چاقوسازهای قدیمی این هنر را آموخت. روزها مینشست و به حرکاتشان زل میزد تا بالاخره این حرفه را یاد گرفت و از اساتید این حرفه شد.
او چندی است طرحی در سر دارد و بنا دارد کارگاهی در نیریز مخصوص این حرفه راهاندازی کند اما به گفته خودش مدام با در بسته مواجه میشود و به بنبست میخورد. او که تابه حال در حدود ٥٠ نمایشگاه داخلی و بینالمللی شرکت داشته، میگوید:
بعد از ٣٧ سال در حرفه چاقوسازی صد درصد مهارت دارم و هر چاقویی را میتوانم بسازم، به طوری که کوچکترین چاقوی جهان را از طلا ساختم و تا به حال در حدود ٢٠ نمایشگاه در معرض دید قرار گرفته است. همچنین چاقوی کلیددار را ساختم که در نوع خود بینظیر است.
او که دل پردردی از مسئولان دارد ادامه میدهد:
ایدههای زیادی در سر دارم و کارهای زیادی میشود در شهر انجام داد اما متأسفانه از هیچ نهادی حمایت نمیشویم. حدود ٨ سال است که کوچکترین چاقوی جهان را ساختهام و ٣ بار برای ثبت آن اقدام کردهام اما به خاطر عدمحمایت مسئولان تا به حال این امر صورت نگرفته است.
پسرش محمدجواد عطاپور در مورد طرح جدیدی که در ذهن دارد میگوید:
تصمیم داشتیم یک کارگاه تولیدی چاقو با تولید عمده در نیریز راهاندازی کنیم. این طرح، طرح خاصی است و به گونهای است که حتی میتواند بخشی از نیازهای ارتش را تأمین کند اما متأسفانه فقط و فقط در حد حرف باقی ماند و بعد از گذشت ٣ سال، تنها به خاطر یک وام ١٠٠ میلیون تومانی، اجرا نشد.
محمدرضا عطاپور در ادامه حرفهای پسرش میگوید:
در این سه سال برای گرفتن این وام به هرکس که فکرش را کنید رو انداختیم. از دکتر مسعودی و دکتر جمشیدی گرفته تا فرماندار، هادی مسئول میراثفرهنگی و خصوصاً کریمینیا مسئول صندوق کارآفرینی مهر امید، اما همه وعدهها در حد حرف باقی ماند و همه به نوعی ما را از سرِ خودشان باز کردند.
میگویند اعتبار نیست، بودجه نیست؛ اگر به واقع اینگونه است، چطور آقای کریمینیا گفتهاند یک میلیارد و نیم به کارآفرینان اختصاص داده شده است؟ این پولها صرف چه کاری شده؟ آنطور که خودشان میگویند تابهحال ششصد میلیون تومان از این پول را صرف کارآفرینان کردهاند، کدام کارآفرین؟ خودم به شخصه چند نفر از این به ظاهر کارآفرینان را میشناسم که با پول این وام ماشین خریدهاند و زیر پایشان انداختهاند. اگر به واقع این افراد کارآفرینند، چرا آنها را به ما معرفی نمیکنند؟ چرا نمیگویند کارگاههای این افراد کجاست؟ افرادی که به واسطه این وامها و کارآفرینان شاغل شدهاند، چه کسانی هستند؟ ٢٥ سال پیش در همین شهر نیریز، ٥٠ مغازه چاقوسازی وجود داشت اما الان فقط دو سه نفر هستند که این صنعت را دنبال میکنند.
ما در شهر خودمان غریبیم و مسئولان قدر هنرمندان و صنعتگران را نمیدانند. چرا وقتی از استانهای مجاور به من پیام میدهند و تقاضای ١٠٠ چاقوی نیریزی در یک ماه میدهند، من نباید بتوانم جوابگو باشم؟ من قلباً دوست دارم این صنعت را در نیریز توسعه دهم و مدرکش را هم دارم. در این طرح حدود ١٠٠ نفر به طور مستقیم و ٣٠ نفر به طور غیرمستقیم شاغل میشوند. چون این هنر برخلاف همه هنرها، در آشپزخانه، قصابی، کوهنوردی و... کاربرد دارد و مثل سایر هنرهایدستی نیست که آن را در گوشه خانه بگذارند و فقط به آن نگاه کنند. همین سال گذشته نیروی دریایی بالای ١٠٠٠ کارد به ما سفارش داد ولی متأسفانه به دلیل نبود کارگاه، نیرو و امکانات کافی، به آنها جواب رد دادیم. باور کنید این بیتوجهی مسئولان شهر را میرساند و از شخص فرماندار گرفته تا نمایندهمجلس و خصوصاً آقای صادقینیا باید جوابگوی نه تنها من، بلکه جوابگوی یک شهر باشند.
پسر دوباره رشته کلام را در دست میگیرد و میگوید:
من الان دانشجوی اصفهان هستم و در مورد این طرح با سرمایهگذاران اصفهانی صحبت کردهام و آنها کلی استقبال کردهاند و کاملاً مشتاقند تا این طرح در شهر خودشان اجرا شود ولی در ظاهر مسئولان شهر با این سنگاندازیها دوست ندارند این طرح در نیریز اجرا شود، همانطور که یک ماه پیش یکی از چاقوسازهای هرات به نیریز آمد و حرف جالبی زد. او گفت: با توجه به اینکه ٥-٤ چاقوساز بیشتر در نیریز نمانده، همین که این چاقوسازها کنار بروند، نسل چاقوی نیریز رفتهرفته گم میشود و همه چاقوی هرات را به عنوان چاقوی اولین ایران میشناسند. به نظرم بندهخدا درست هم میگفت و شما اطمینانخاطر داشته باشید که اگر این کارگاه در نیریز راهاندازی نشود، صددرصد این صنعت در نیریز نابود میشود.
محمدرضا عطاپور دوباره میگوید:
الان در کلاسهایی که زیرنظر صنایعدستی و گردشگری برگزار میشود و من در آن آموزش میدهم، استعدادهایی وجود دارند که بعد از مدتی به دلیل نبود امکانات و خدمات آن را رها میکنند و من فکر میکنم واقعاً در حق اینها ظلم میشود. چون با تولید چاقوها و ابزارهای امروز میتوانیم حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشیم. طوری نباشد که نسل آینده طلبکار ما شود که چاقوی نیریز چه شد. به طور مثال من به عشق شهرم و اینکه نام نیریز ثبت جهانی شود، کوچکترین چاقوی جهان را ساختم ولی متأسفانه برخوردهایی از طرف مسئولان شد که پشیمان شدم. هر چه کردم تا این اثر ثبت شود نشد که اگر ثبت شده بود، افتخار بزرگی برای شهرمان بود. حتی برای ثبت چاقو تا تهران رفتم ولی نشد، خوب دست تنها و بدون حمایت هم نمیشود کاری کرد.
چاقوسازی هنر سوددهی است، به طوری که الان پسرم با چاقوهایی که میسازد، خرج خودش را درمیآورد.
پسرش میگوید: متأسفانه در جلسهای که سال قبل برگزار شد، یکی از مسئولان گفت از این نظر با این طرح موافقت نمیشود که این صنعت فقط به درد اراذل و اوباش میخورد!
حالا شما به این فکر کنید وقتی برخی از مسئولان شهر تا این حد کوتهفکر هستند، تکلیف بقیه مردم چه میشود. ما چاقوهایمان را به کسی میفروشیم که ارزش کارمان را میداند و خدارا شکر ٩٩ درصد از مشتریهایمان سرشان به تنشان میارزد، به طوری که تابهحال بیش از ٢٠٠ چاقو برای هدیه به خارج فرستادهایم.
همین سال گذشته نماینده مجلس ٢٠ چاقو از ما خرید تا به بقیه بدهد. الان یکی از پزشکان معروف تهران چاقویی سفارش داده که در دست ساخت است. ما با تضمین این کار را راهاندازی میکنیم و مثل بقیه کارآفرینان نیستیم. هر زمان، هر ارگان و هر مسئولی خواست میتواند بر کار ما نظارت داشته باشد و از درستبودن حرفهای ما اطمینان حاصل کند.
ما میخواهیم علاوه بر اشتغالزایی، چاقوی نیریز با قدمتی ٢٥٠٠ ساله برای همیشه پایدار بماند. چون هیچ جای دنیا نمیتوانند چاقوی دندهای نیریز را با این همه قدمت بسازند.
محمدرضا عطاپور در پایان میگوید:
تابه حال به نمایشگاههای زیادی دعوت شدهام که یکی از آنان نمایشگاهی در تهران در سال ٨٥ بود. آن زمان من با ٢٠ چاقو و یک ویترین بسیار کوچک، راهی نمایشگاه تهران شدم. در آن نمایشگاه، زنجان سه غرفهی چاقو داشت و دو تُن چاقو را با خاور به این نمایشگاه آورده بود. روز دوم یکی از چاقوسازهای زنجانی نزد من آمد و گفت شما و چاقوهایتان چکار کردهاید که بازار ما را خواباندهاید، هر کس به نمایشگاه میآید سراغ چاقوی نیریز را میگیرد.
در همان نمایشگاه پزشک بازنشستهای نزد من آمد و تا چاقوی نیریز را در دست گرفت، اشک از گوشه چشم و زیر عینکش به پایین لغزید و گفت من همیشه آرزو داشتم چاقوی نیریز را از نزدیک لمس کنم...
حالا شما ببینید جایگاه چاقوی نیریز کجاست و مسئولان ما چگونه خودشان را به بیخیالی زدهاند. من همه راهها را رفتهام و این آخرین درخواست من و به قول معروف آخرین تیر ترکش است. اگر موافقت شد که شد، اگر که نه، جواب فراموش شدن صنعت چاقو در نیریز بماند برای مسئولان این دوره از شهرستان!