در سالگرد شهادت این دو چهره مؤثر در تاریخ معاصر ایران، اخیراً مطالب مختصری تقدیم خوانندگان عزیز شد اما کافی نبود.
اخیراً کتاب ارزشمند «دکتر شریعتی جستجوگری در مسیر شدن»نوشته آیتالله شهید بهشتی را مطالعه کردم. نکات جالب، عالمانه و بیطرفانهای در آن یافتم که برای خوانندگان عزیز، خصوصاً آنان که با آثار این دو اندیشمند اصلاحگر و نوآور اسلامی آشنایی چندانی ندارند، مفید است.
دکتر علی شریعتی استاد دانشگاه فردوسی مشهد بود که پس از چندی با دعوت کسانی که در اواخر دهه ١٣٤٠ و اوایل ١٣٥٠ خورشیدی حسینیه ارشاد را در تهران اداره میکردند، به تهران رفت و ضمن تدریس در دانشگاه تهران، از سخنرانان برجسته حسینیه ارشاد شد.
حسینیه ارشاد در آن زمان جایگاه انبوه روشنفکران مسلمانی بود که تشنه شناخت اسلام بر اساس نیاز روز بودند و قرائتهای قبلی و اندیشههای ارائه شده از اسلام تا آن زمان، آنان را قانع نمیکرد و در میان مکاتب مختلف شرقی و غربی حیران مانده بودند؛ مکاتبی همچون ناسیونالیسم، سوسیالیسم، مارکسیسم، لیبرالیسم، سرمایهداری و ...
بازار این مکاتب در مجامع روشنفکری دهههای ١٣٢٠ خورشیدی به بعد در ایران داغ بود. بسیاری از روشنفکران و دانشگاهیان و روزنامهنگاران از ابتدای قرن جاری خورشیدی (١٣٠٠ به بعد) به سوی کمونیسم (سوسیالیسم - مارکسیسم) رفتند و حتی حزب کمونیست ایران را تشکیل دادند که به دست رضا شاه سرکوب شد.
س از تبعید رضا شاه در دهه ١٣٢٠ این روشنفکران عموماً در حزب توده ایران جمع شدند و به فعالیت سیاسی پرداختند. حزب توده در واقع همان حزب کمونیست ایران بود.
بسیاری از روشنفکران مسلمان که اعتقادات اسلامی قوی داشتند و بعضاً در خانوادههای روحانی و علمای دینی پرورش یافته بودند جذب حزب توده شدند؛ مانند زندهیاد جلال آلاحمد.
جالب است بدانید دبیرکل حزب توده ایران، «نورالدین کیانوری» نوه پسری شیخ فضلاله نوری بود. نورالدین فرزند شیخ مهدی و شیخ مهدی پسر بزرگ شیخ فضلاله نوری بود.
جامعه روشنفکری ایران در نهضت ملی صنعت نفت که در سال ١٣٢٩ خورشیدی به اوج رسید و تا سال ١٣٣٢ ادامه یافت، به سوی «ملیگرایی» یعنی «ناسیونالیسم» رفت و در اواخر دهه ١٣٣٠ و اوایل دهه ١٣٤٠ با حرکت کسانی مانند مرحوم مهندس مهدی بازرگان و یداله سحابی رو به سوی اسلام نهاد.
جنبش ١٥ خرداد سال ١٣٤٢ به رهبری حضرت امام خمینی (رحمت خداوند بر او باد) امیدواری زیادی در جامعه روشنفکری ایجاد کرد اما با تبعید حضرت امام، صاحبنظران و اندیشمندانی که بتوانند اسلام را با زبان روز به روشنفکران عرضه نمایند و به اقناع ایدئولوژیک برسانند بسیار کم بودند. یکی از آنان استاد شهید مرتضی مطهری بود که از قم به تهران رفت و ضمن تدریس در دانشکده علوم و معارف اسلامی دانشگاه تهران، به سخنرانیهای عالمانه و اندیشمندانه پرداخت که مجموعه این سخنرانیها و مقالات در مجموعه آثار این تئورسین اسلامی و شیعی گردآمده است.
به تدریج نسلی در بین روشنفکران ایران شکل گرفت که بعدها نام «روشنفکران دینی» به خود گرفت.
از جمله کسانی که توانستند جان و توانی تازه و مملو از هیجان به جامعه روشنفکران دینی بدمند، دکتر علی شریعتی بود. حسینیه ارشاد کانون روشنفکری ایران شد. شرکتکنندگان در جلسات این حسینیه عموماً دانشجویان، اساتید دانشگاهها، روزنامهنگاران، نویسندگان، شاعران، هنرمندان و اهل قلم بودند.
شاید بتوان نقش دکتر علی شریعتی را در این میان منحصر به فرد دانست؛ چه این که نبوغ خدادادیش همراه با مطالعات گستردهای که در علومی مانند تاریخ ملل، جامعهشناسی و خصوصاً جامعهشناسی ادیان و تاریخ اسلام داشت، توانست چهره جدیدی با ادبیات جدید از اسلام و تشیع ارائه کند؛ به طوری که به سرعت مورد استقبال جوانان مسلمان، خصوصاً اهل مطالعه و تحقیق قرار گرفت و جلسات سخنرانی دکتر شریعتی که بعضاً٤ تا ٥ ساعت طول میکشید، هزاران دانشجو، استاد و اهل قلم و ... را پای سخنانش میخکوب کرد.
اما متأسفانه جناح دینی سنتگرا موافق این روش و این ادبیات نبود و لذا موضعگیری و مخالفت با شریعتی از درون جامعه دینی توسط برخی روحانیون شکل گرفت. دربار و ساواک از این رویارویی خوشنود بودند، اما از آینده روشنفکری دینی هراس داشتند.
آیتا... شهید سید محمد حسینی بهشتی که از فعالان حسینیه ارشاد بود طی یک سخنرانی عالمانه به دفاع نقادانه از دکتر شریعتی پرداخت، که چون مطلب طولانی شد و ادامه آن شما را خستهتر خواهد کرد، موضعگیری شفاف شهید بهشتی را به شماره بعد موکول مینمایم. انشاءالله مطلب را در هفته آینده پیگیری نمایید.
شاد و سالم و موفق باشید