محل کارم خیلی خلوت بود! برای خودم یک چای چشم خروسی ریخته بودم و کنار پنجره اتاق محل کارم در حالی که به گلهای باغچه و پرواز پرندههای حیاط نگاه میکردم از فصل بهار و هوای پاکش لذت میبردم! اکثر همکارانم به مرخصی عید رفته بودند و تقریباً نصف بیشتر همکاران در اداره نبودند! ارباب رجوع و مراجعین هم گویا گرفتار مهمانی و مهمانداری بودند که کارهای اداری را برای چند روز رها کرده بودند و ما داشتیم کمی استراحت میکردیم و نفس راحتی میکشیدیم! در همین حال و احوال بودم که کسی در اتاق را زد و وارد شد! پسر یکی از همسایههای خانهامان بود. ما با آنها خیلی راحت بودیم و رفت و آمد داشتیم! اکثر مواقع همسر مکرمه مهربان بنده در حیاط میتینگ سبزی پاککنی و حبوبات پاککنی تشکیل میدادند و از همسایهها دعوت میکردند. در این میتینگ ما از مشکلات یکدیگر با خبر میشدیم! خلاصه پسر همسایه با سلامی وارد اتاق محل کارم شد و نشست! برایش یک استکان چای ریختم و ضمن گفتن تبریک سال نو و تعارفات روزمره علت حضورش را جویا شدم! لبخندی زد و گفت در دانشگاهی که درس میخواند، استاد درس تنظیم خانواده که گویا پزشک هم هست، از آنها خواسته به عنوان تحقیق، در مورد تاریخ ایران مطالبی تهیه کنند و این پسر همسایه ما هم تصمیم گرفته بود در مورد کوروش مقالهای تهیه کند! و از من خواست تا او را در این کار تحقیقاتی راهنمایی کنم! من هم قبول کردم و بحث و تبادل اطلاعات بین بنده حقیر فقیر و آن دانشجوی جوان شروع شد! پسر در حالی که خیلی جو دانشجویی گرفته بود گفت: ببخشید کورش کویر چه کارهایی انجام داده؟!! من که از شنیدن پسوند «کویر» برای کورش از دهان آن دانشجو مات و مبهوت مانده بودم با خودم فکر کردم گوشهایم نیاز به هواگیری دارد و من اشتباهی شنیدهام. بنابراین به روی خودم نیاوردم! برایش از خدمات اجتماعی و برابریهای اجتماعی و منشور کورش کبیر گفتم! دوباره شروع به صحبت کرد و پرسید: قلمرو کورش کویر شامل چه کشورهایی بوده؟! من که داشتم از تعجب شاخ در میآوردم باز به روی خودم نیاوردم و برایش در حد توانم از کشورهایی که تحت قلمرو کورش کویر ... اَاَاَاَه ببخشید کبیر بود گفتم! یاد پیامها و اساماسهای دانشجویان و جوانهای فامیل و آشنا افتادم که پر بود از غلطهای املایی و نگارشی!
در حالی که به شدت ذهنم درگیر کمبود اطلاعات جوانها و مخصوصاً دانشجویان بود و با یک مقایسه ساده بین زمان دانشجویی خودمان و زمان حاضر، تفاوت زیاد سطح سواد آن دوره و این دوره عذابم میداد، با خودم فکر کردم چه خوب میشد که این پزشک محترم که زحمت کشیده و برای درس نیمهپزشکی این جوانان تحقیقات تاریخی پیشنهاد دادهاند، هرازگاهی یک دیکته و املایی هم از درسها و مطالب جمعآوری شده دانشجویان که اکثراً از اینترنت و گوگل کپی میکنند میگرفتند تا سطح فارسینویسی و فارسیگویی آنها را هم بالا ببرند! در همین افکار غوطهور بودم که با سؤال دانشجوی حاضر در اتاق مثل اسپند روی آتش به هوا پریدم! برای آخرین سؤال از من پرسید: چرا به کوروش، عنوان کوروش کویر دادهاند؟!!! آیا در کویر زندگی میکرده یا عاشق کویر و شبهای پرستارهاش بوده؟!!!
من در حالی که سعی میکردم از رشد شاخهایی که داشت روی سرم سبز میشد جلوگیری کنم، با خودم فکر کردم ای کاش در درس تنظیم خانواده، به بررسی راههایی برای جلوگیری از به دنیا آمدن اینگونه فرزندان در قلمرو کوروش کبیر میپرداختیم تا تحقیق در مورد پیشینه تاریخی که نوشتنش را هم نمیدانیم!!!
قربانتان غریب آشنا