تعداد بازدید: ۳۰۳
کد خبر: ۱۲۱۱۲
تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۳:۱۰ - 2022 05 February
شهر هرت
ماجراهای من و بی‌بی
بی‌بی همانطور که شکمش را گرفته بود گفت:

- وووووی، وووی مُردم ننه، مُردم گلاب، به فریادُم برس...

نگاهش کردم...

- بی‌بی فک کنم به خاطر پیتزاهای دیشبه. سنگین بود به معده‌تون نساخت...

- به معده‌ام نساخته و مرض، دختر میه من چقد خوردم؟ ها؟ ینی مِخی بیگی من عالم‌خورم؟ مِخی بیگی من خیلی می‌خورم؟

- نه بی‌بی جان این چه حرفیه؟ میگم ممکنه برا اون باشه...

- خیل خو، حالا بِجی اقد حرف مفت زدن پوشو برو یَی چوی نواتی بیار بخورم بلکه بیتر شدم.

- نبات؟ نبات نداریم بی‌بی، دیروز یه تیکه کوچیک بود که من خوردم.

- َای تیری بیا تو چیش تو که میه یَی چی تو خونه میذَری؟ خَور مرگُت حالا من چیکار کنم؟ ها؟
- چی بگم والا بی‌بی؟

- چی‌چی بگم و گولِی برنو، پابوشو برو سرِ کوچه یَی نیم کیلو نواتی بُسون بیا که مُردم...

بلند شدم و لباس پوشیدم...
*****
از در آمدم تو و هنوز سلام نکرده بی‌بی گفت:

- چن شد؟

- چی بی‌بی؟

- نواتا نه!

- دوازده تومن بی‌بی. کیلو بیس و چار تومن، نیم کیلو گرفتم شد دوازده تومن...

- دوازده تومن؟ میه چه خوره؟ هی دیروز بتول اَ بازار اسدود کیلو بیس و دو تومن، پوشو، پوشو تا حلُّش نکردی ببر پسُش بده. 

- ینی چی بهش پس بدم بی‌بی؟ مگه شما دلت درد نمی‌کنه؟ مگه چای نبات نمی‌خوای؟

- ماخام ولی نه به ای گیرونی.... میفمی بویه چکار ‌کنی؟

- چیکار بی‌بی؟

- میری پَسُش میدی، میری اَ دکون کوچه بالاتری میسونی مییِی...

- ای بابا ولی بی‌بی...

- بی‌بی و مرضضضض،  پابوشو دختر...

*****
از در که آمدم تو بی‌بی چپ چپ نگاهم کرد...

- نپه کو نواتا؟

- رفتم مغازه‌ای که شما گفته بودی بی‌بی ولی از اون مغازه‌ قبلی‌ام گرونتر می‌داد...

- اَی خدا ازشون نگذره، من نیفمم میه هیشکه نیس بینه تو ای دکونا چه خوره، ینی ای دکون‌دارا هر طور دلُشون ماخا چیاشونه میفروشن...

- چی بگم والا بی‌بی...

- چی بگم و مرض... حالا چی بگم بری من شد نوات؟ بری من شد دارو دل درد؟ بری من شد نون؟ شد اُو؟

- ای بابا چرا جوش میاری حالا بی بی؟

- چرا جوش نیَرم؟ ها؟ چرا جوش نیَرم؟ بری که اگه او تیرناحق، تیکی نواتو رو نخوردودی حالا من ایطو گرفتار نبودم...

- اصلاً بی‌بی جون یه کاری می‌کنیم. من الان میرم خونه‌ی مش‌موسی یه تیکه نبات براتون می‌گیرم میام. دیدین که اون دفعه می‌گفت چون سردی داره، همیشه بساط چایی نباتش به راهه...

بی‌بی مکثی کوتاه کرد...

- میگم ننه.

- جانم بی‌بی؟

- بیا بیشین فیلمُته نیگا کن، خودوم میرم...!

گلابتون
نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها