تعداد بازدید: ۳۰۸
کد خبر: ۱۱۸۱۶
تاریخ انتشار: ۱۸ دی ۱۴۰۰ - ۱۸:۴۴ - 2022 08 January
شهرهرت
ماجراهای من و بی‌بی
بی‌بی دوباره خودش را جلوی آینه ورانداز کرد و گفت:

- میگم ننه، او چارقد مخملو رِ کنم سرُم بیتر نی؟

نفس عمیقی کشیدم...

- ای بابا، چقد این پا و اون پا می‌کنی بی‌بی. من که گفتم به خاطر این کرونایی بیشینیم تو خونه شما گوش نکردی گفتی نع، ناهارو تو تالار میدن بریم. الانم که من آماده شدم شما یه ساعته آماده نمیشی...

- دختر الکی خو نی، اینا خو اَ او خونوادا نیسن که هر چی شد کنی برُت بیری پَلوشون. اینا مُردَناشونم با کلاسه، حالا بیا بین چه لَواسِی کردن برشون...
*****
از در که رفتیم تو، بی‌بی گفت:
- بیا آدم بیمیره‌ام ایطو بیمره خوبه... نیگا نیگا، چه تشکیلاتی، چه آدَمِی، چه لواسِی...

- ای بابا بی‌بی آدم مُرد مرده دیگه؛ چه فرقی می‌کنه؟ خدا کنه آدم تا زنده‌اس خوب باشه...

- خُبه خُبه، تو دیم حرف مفت زدی؟ 

چند دقیقه‌‌ای بیشتر ننشسته بودیم که بی‌بی گفت:

- میگم ننه، ینی غذا چی چیه؟

- نمی‌دونم بی‌بی... حالا هرچی...

- ینی چی‌چی هرچی؟ یَنی کتِی گورجه با کباب یکیه؟

- چی بگم بی‌بی خب؟ الان میارن می‌بینیم دیگه...

نوشابه‌ها را که آوردند بی‌بی گفت:

- ننه اگه اوردن سه تا بیگیر!

- وا بی‌‌بی سه تا برا چی؟ ما که دو تاییم...

- زَرمارو دوتاییم... تو سه تا بیگیر کارُت نواشه...

- بی‌بی جون من روم نمیشه به‌خدا، خو بگین برا چی میخواین؟

- میه نیدونی زن‌عاموت رفته شهرشون؟
- بله...

- خو عاموت گُشنه و تشنه تو خونه، من نبویه یَی چی بری بَچَم  بِوَرَم؟ نبویه یادُش کنم؟

- آخه بی‌بی جون زشته، درُس نیس این کارا....

- هِییییی، هی دختر، تو هنو مادر نشدی بفمی بچه ینی چی‌چی...

گارسون غذا را که داد دس بی‌بی، بی‌بی گفت:

- میگم یکی دیَم بده...

- حاج خانوم ولی شما که دو نفرین...

- یَی نوِی دیَم درم هیجو بود، الان رف دَسشویی!

گارسون چیزی نگفت و ظرف غذا را جلوی بی‌بی گذاشت...

گارسون که رفت رو کردم به بی‌بی...

- بی‌بی این چه کاریه می‌کنین آخه؟ چرا دروغ میگین؟ به‌خدا زشته... اصلاً من نمیدونم حالا چطور میخواین این غذا رو ببرین خونه... می‌بینین که غذاها تو ظرفه، اونام ظرفای تالارن...

بی‌بی پوزخندی زد...

اَی دخترررر خیلی بی‌بی‌ته دسِّ کم گرفتیه! 

دستش را برد سمت کیفش که حسابی باد کرده بود و قابلمه‌ای را آورد بیرون...

- وااااای بی‌‌بی این چیه؟ تورو خدا بیارینش پایین آبرومون رفت.

- خیلِ خو دختر تو دیه نیخوا بری من اَدِی باکَلاسا رِ در بییَری...

خلاصه خدا می‌داند با چه مشقّتی بی‌بی قابلمه را دور از چشم بقیه توی کیفش جا داد...
*****
نرسیده به خانه رو کردم به بی‌بی...

- بی‌بی...

- هوم؟

- میگم تا نرسیدیم خونه یه زنگ به عمو بزنم بیاد غذا رو ببره پس...

- بی‌بی مِن و منی کرد...

- میگم گلاب دیه تا اینجو اومدیم برم غذو  رِ بدم ای پیرمردو مش موسی و بیام، عاموت دیه حتماً تا حالا یَی چی خورده!

گلابتون
نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها