تعداد بازدید: ۱۸۱۶
کد خبر: ۱۱۸۰۵
تاریخ انتشار: ۱۸ دی ۱۴۰۰ - ۱۸:۲۵ - 2022 08 January
مردی چشم‌درد گرفت. برای درمان پیش دامپزشک رفت. دامپزشک دارویی را که برای درمان چشم الاغ‌ها استفاده می‌کرد، توی چشم مرد ریخت و مرد کور شد.

آن مرد از دست دامپزشک به قاضی شهر شکایت کرد که این شخص چیزی را که در چشم الاغ‌ها می‌ریخت در چشم من ریخت و من کور شدم.

قاضی گفت: دامپزشک گناهی ندارد، چون اگر تو الاغ نبودی، برای معالجه نزد دامپزشک نمی‌رفتی و پیش طبیب کاردان می‌رفتی.

*****
اصل حکایت: مردکی را چشم درد خاست. پیش بیطار رفت که دوا کن. بیطار از آنچه که در چشم خَرها می‌کرد در چشم او ریخت و کور شد. مردک شکایت به قاضی برد و گفت: این بیطار من را خر فرض کرد و از آنچه که در چشم خر‌ها می‌ریخت در چشم من فرو ریخت و کور شدم، قاضی گفت: بر بیطار هیچ تاوان نیست اگر تو خر نبودی با حضور طبیبان حاذق پیش بیطار نمی‌رفتی.
ندهد هوشمندِ روشن رأی
به فرومایه، کار‌های خطیر
بوریاباف اگر چه بافنده است
نبرندش به کارگاه حریر
غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۲
مهرسا
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۲۲ - ۱۴۰۲/۱۰/۰۸
0
0
خیلی خوب بود
زارع
Iran (Islamic Republic of)
۱۷:۱۱ - ۱۴۰۲/۱۱/۱۴
0
0
خیلی خوب بود دخترم برای کلاسش نوشت
نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها