بیبی نگاهش را از آینه گرفت...
- دختر اصن ای سوسی یَی طوری شودود...
- سوسی کیه بیبی؟
- سوسی دیه! سوسن! به نظر من صورتُش یَی طور دیه شودود...
- وا!مگه نمیدونی بیبی؟
- چیچی ننه؟
- ژل تزریق کرده بود دیگه بیبی.
- جِل؟
- جل نه بیبی، ژل...
- راس میگی دختر؟ کجاشه جل زدود؟
لباشو دیگه بیبی... ندیدین لباش برجسته شده بود؟
- ووووی دختر مردم چه پولِی خرج میکنن! ها نپه همه میشن مث ما! دلمون نیا یَی کِرِمی بسونیم، با روغن نواتی دسامونه چرب میکنیم!
کمی ساکت شد...
- میگم گلاب...
- جانم بیبی؟
- خوب شدُود، نه؟
- چی بگم والا بیبی؟ هرکسی یه سلیقهای داره، من که نپسندیدم! والا من که قیافهی طبیعی آدما رو بیشتر میپسندم...
- تو از بس اُملی دختر، حتماً چی باکَلاسیه که سوسی رفته ای کارِ کرده... میگم گلاب...
- جانم بیبی؟
- حالا چن میسونن؟
- برا چی بیبی؟
- بری چیچی و گولِی گرم... یَی چی که میگم دُرُس جواب بده...
- چی گفتم مگه بیبی؟
- میگم چن میسونن؟
- آخه من چمیدونم بیبی؟ مگه من تزریق کردم؟
دوباره کمی مکث کرد...
- کجا جل تزریق میکنن؟
- بازم نمیدونم بیبی...
- اصن من بری چه درم اَ تو سوال میکنم؟ بذا یَی زنگی بزنم بری سوسی، بگم خودُشم همرام بیاد...
- کجا بیاد بیبی؟
- بری تزریق جِل دیه!
- ولی بیبی...
- حرف نزن گلااااااب.... حرف نزن.... من رفتم، خدافظ...
*****
دهان واماندهام را بستم و خودم را جمع و جور کردم...
بیبی نگاهش را از من گرفت و دوباره زل زد به آینه...
- چطو شدم گلاب؟
- چی بگم بیبی والا؟
- شد من یَی دفه یَی غلطی بکنم بیگی خوب کاری کردی بیبی؟ بیگی بیبی مبارکُت باشه؟
بیگی بیبی چقد ای جِلو جوونُت کرده... شد یَی ذرِی اعتمادبه نفس منه ببری بالا؟ شد گلاب؟
- چی بگم والا بیبی؟ باشه، خوب شدین!
- اَی باشه و مرض، اَی باشه و درد، اَی باشه و تیرناحق، ینی ای باشو اَ صد تا فُش بدتر بود!
- وا، چی بگم بیبی خب؟
بیبی بلند شد چادرش را برداشت.
- حالا کجا میری؟
- او دنیا، یَی جِی که ریخت تورِ نبینم!
*****
بیبی که از در آمد تو اخمهایش توی هم بود...
- چی شده بیبی؟
- هیشطو...
- ای بابا، چی شده بیبی میگم، از ظاهرتون پیداس یه چیزی شده...
- دختر میگم هیشطو سربه سرُم نذا...
- بیبی توروخدا بگین دیگه، نگران شدم...
- هیچی، رفتم چارصد پونصد هزار تومن خرج خودُم کردم حالا مش موسی دیدتُم نه گذوشته نه وردُشته میگه خدا بد نده، بیزُت کَنّه؟ !
زدم زیر خنده که بیبی محکم با عصایش زد توی کمرم...
- ای درد، ای مرض، گلاب نیشُته بِوَن که درددلُمه سر تو خالی میکنمه...
چند دقیقهای ساکت شدم که دوباره گفت...
- حالا چکار کنم گلاب؟ چیکار کنم بشه مثِ اولُش؟
- والا تا اونجایی که من میدونم بیبی، چن وقت طول میکشه تا لبتون به حالت عادی برگرده... فقط یه کار میتونین بکنین بی بی...
- چیچی؟ چکار کنم ننه؟
- تا اون موقع وقتی میرین بیرون ماسک بزنین! هم مریض نمیشین، هم کسی لبتون رو نمیبینه!
گلابتون
نظر شما