تعداد بازدید: ۴۱۲
کد خبر: ۱۱۷۳۵
تاریخ انتشار: ۱۱ دی ۱۴۰۰ - ۱۹:۰۰ - 2022 01 January
شهر هرت
ماجراهای من و بی‌بی
بی‌بی نگاهش را از آینه گرفت...

- دختر اصن ای سوسی یَی طوری شودود...

- سوسی کیه بی‌بی؟

- سوسی دیه! سوسن!  به نظر من صورتُش یَی طور دیه شودود...

- وا!‌مگه نمی‌دونی بی‌بی؟

- چی‌چی ننه؟

- ژل تزریق کرده بود دیگه بی‌بی.

- جِل؟

- جل نه بی‌بی، ژل...

- راس می‌گی دختر؟ کجاشه جل زدود؟

لباشو دیگه بی‌بی... ندیدین لباش برجسته شده بود؟

- ووووی دختر مردم چه پولِی خرج می‌کنن! ها نپه همه میشن مث ما! دلمون نیا یَی کِرِمی بسونیم، با روغن نواتی دسامونه چرب می‌کنیم!

کمی ساکت شد...

- میگم گلاب...

- جانم بی‌بی؟

- خوب شدُود، نه؟

- چی بگم والا بی‌بی؟ هرکسی یه سلیقه‌ای داره، من که نپسندیدم! والا من که قیافه‌ی طبیعی آدما رو بیشتر می‌پسندم...

- تو از بس اُملی دختر، حتماً چی باکَلاسیه که سوسی  رفته ای کارِ کرده... میگم گلاب...

- جانم بی‌بی؟

- حالا چن میسونن؟

- برا چی بی‌بی؟

- بری چی‌چی و گولِی گرم... یَی چی که میگم دُرُس جواب بده...

- چی گفتم مگه بی‌بی؟

- میگم چن میسونن؟

- آخه من چمیدونم بی‌بی؟ مگه من تزریق کردم؟

دوباره کمی مکث کرد...

- کجا جل تزریق می‌کنن؟

- بازم نمی‌دونم بی‌بی...

- اصن من بری چه درم اَ تو سوال می‌کنم؟ بذا یَی زنگی بزنم بری سوسی، بگم خودُشم همرام بیاد...

- کجا بیاد بی‌بی؟

- بری تزریق جِل دیه! 

- ولی بی‌بی...

- حرف نزن گلااااااب.... حرف نزن.... من رفتم، خدافظ...
*****
دهان وامانده‌ام را بستم و خودم را جمع و جور کردم...

بی‌بی نگاهش را از من گرفت و دوباره زل زد به آینه...

- چطو شدم گلاب؟

- چی بگم بی‌بی والا؟

- شد من یَی دفه یَی غلطی بکنم بیگی خوب کاری کردی بی‌بی؟ بیگی بی‌بی مبارکُت باشه؟

 بیگی بی‌بی چقد ای جِلو جوونُت کرده... شد یَی ذرِی اعتمادبه نفس منه ببری بالا؟ شد گلاب؟

- چی بگم والا بی‌بی؟ باشه، خوب شدین!

- اَی  باشه و مرض، اَی باشه و درد، اَی باشه و تیرناحق، ینی ای باشو اَ صد تا فُش بدتر بود!

- وا، چی بگم بی‌بی خب؟

بی‌بی بلند شد چادرش را برداشت.

- حالا کجا میری؟

- او دنیا، یَی جِی که ریخت تورِ نبینم!
*****
بی‌بی که از در آمد تو اخم‌هایش توی هم بود...

- چی شده بی‌بی؟

- هیشطو...

- ای بابا، چی شده بی‌بی میگم، از ظاهرتون پیداس یه چیزی شده...

- دختر میگم هیشطو سربه سرُم نذا...

- بی‌بی توروخدا بگین دیگه، نگران شدم...

- هیچی، رفتم چارصد پونصد هزار تومن خرج خودُم کردم حالا مش موسی دیدتُم نه گذوشته نه وردُشته میگه خدا بد نده، بیزُت کَنّه؟ !

زدم زیر خنده که بی‌بی محکم با عصایش زد توی کمرم...

- ای درد، ای مرض، گلاب نیشُته بِوَن که درددلُمه سر تو خالی میکنمه...

چند دقیقه‌ای ساکت شدم که دوباره گفت...

- حالا چکار کنم گلاب؟ چیکار کنم بشه مثِ اولُش؟

- والا تا اونجایی که من می‌دونم بی‌بی، چن وقت طول می‌کشه تا لبتون به حالت عادی برگرده... فقط یه کار می‌تونین بکنین بی بی...

- چی‌چی؟ چکار کنم ننه؟

- تا اون موقع وقتی میرین بیرون ماسک بزنین! هم مریض نمیشین، هم کسی لبتون رو نمی‌بینه!
گلابتون
نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها