گفتگو با آقای خاص بسکتبال نیریز
فاطمه زردشتی نیریزی
نام بسکتبال که میآید همه به یاد آسمانخراشها میافتند، با آن بازیکنان بلند قد که فقط در آسمانها دنبال توپ هستند؛ اما گاهی بازیکنان ریزنقش هم میتوانند در این ورزش خودی نشان بدهند. یکی از همینها که سالها در این رشته فعالیت داشته و در مربیگری و داوری هم برای خودش افتخاراتی دست و پا کرده محمدرضا نبیئی است، 45 ساله، دارای فوقلیسانس مدیریت ورزش. او بازیکن بوده و بیشتر از آن مربی و داور.
کسانی که او را میشناسند بیشتر تعصب، حرص خوردن و جدیتش در مربیگری را به یاد میآورند و شاید پربیراه نباشد که به او لقب آقای خاص بسکتبال نیریز بدهیم.
گفتگویی با وی ترتیب دادیم که میخوانید:
/ ده یازده ساله بودیم و زندهیاد سید محمد فقیه معلم ورزشمان بود. آن روزها با همکلاسیهایمان از جمله حمید عباسی، هادی یاقوتی، امین ساوهای و محسن افتخاری تنیس روی میز را شروع کردیم.
12 ساله بودم که یک روز به سالن رفتم و بازی بسکتبالیستها را دیدم و به این رشته علاقهمند شدم. همین شد که آن را زیر نظر محمد قرائی و بعدها حمیدرضا تقریر و حمید پاسخ ادامه دادم.
/ آن روزها جدا از ضعف علمی در ورزش، امکانات ما هم بسیار کم بود. نزدیک سالن اصلی و فعلی استادیوم امروزی زمین آسفالت کوچکی وجود داشت که در هفته سه روز یا به عبارتی سه تا یک ساعت میتوانستیم در آنجا بازی کنیم. همچنین کف سالن موزاییک بود. سه تا توپ بسکتبال بود که باید 20 بازیکن با آن بازی میکردند. مثل الان نبود که مغازهها و لوازم ورزشی فراوان باشد و هر بازیکن برای خودش دو سه تا توپ در خانه داشته باشد. آن زمان یعنی نزدیک به سی و چند سال پیش، ما با نام تیم شاهین بازی میکردیم.
/ 16 ساله بودم که آقای قرائی، زندهیاد محمدرضا امینپور، اکبر عبیدی و مرا به عنوان مربی به سه آموزشگاه مختلف فرستاد. بدین صورت که ما به مدارس میرفتیم و بازیکن انتخاب میکردیم. همین شد که رفته رفته به مربیگری رو آوردم تا جایی که در 18 سالگی کارت مربیگری بسکتبال را گرفتم.
یک ماه تمام در ورزشگاه آزادی بودم و تمام مراحل مربیگری از روانشناسی تا ارتوپدی و داوری و... را آموزش دیدم. این کلاسها اولین و آخرین دوره مربیگری بود که به صورت حرفهای در آن مقطع و پس از آن برگزار شد. همچنین در 19 سالگی نیز موفق به گرفتن کارت داوری شدم.
/ از سال 73 به صورت حرفهای مربیگری را شروع کردم و حدود 10 سال یعنی تا سال 83 به این کار ادامه دادم، البته در کنار آن به داوری هم میپرداختم. در سال 83 به خاطر شرایط خانوادگی و کاری، ناچار مربیگری را کنار گذاشتم.
/ ده سالی که به طور حرفهای مربیگری میکردم در هر بازی و در هر رده سنی که شرکت کردیم توانستیم مقامهای اول تا سوم استان را کسب کنیم.
به طور مثال در اَمرداد 1382 در مسابقات بسکتبال نوجوانان توانستیم قهرمان استان شویم. هفت تیرماه 92 مقام دوم استان را کسب کردیم. در سال 82 که سرمربی نوجوانان استان بودم نائبقهرمان ایران شدیم و در مسابقات مینیبسکتبال که به عنوان سرمربی، مربی مینیبسکتبالیستها بودم، توانستیم مقام سوم استان را کسب کنیم.
/ بازیکنان شاخص من زیاد بودهاند اما شاخصترین آنها امین حسنپور، احسان حسنپور، سجاد کرمی، حامد کرمی، حمید فتحی، فرزاد بقا، حجت ربیع و رسول صداقت بودند که به امینحسنپور، حامد کرمی و سجاد کرمی، به خاطر بازی خوبشان لقب آپاچی داده بودند.
/ از سال 88 به خاطر مهیا نبودن شرایط مربیگری، دوباره با سوت زدن در عرصه داوری، به بسکتبال برگشتم. آن روزها توانستم کارت داوری درجه یک را بگیرم و در لیگ بسکتبال سوت بزنم. همان زمان آقای ورژ آبکاریان رئیس سابق کمیته داوران فدارسیون بود و با تمام مشکلاتی که در داوری من وجود داشت، به من این فرصت را داد تا در لیگ یک کشور قضاوت کنم. آن روزها من داوریهای خوبی داشتم و همین باعث شد ناظران فدراسیون نظر مثبتی بر عملکرد من داشته باشند. برای نمونه بازی ماهشهر و پدافند هوایی اصفهان را که در مرحله نیمهنهایی لیگ دسته دو کشور برگزار شده و از حساسیت ویژهای برخوردار بود، من سوت زدم. در آن بازی هر یک از تیمها که بازی را میبرد به فینال صعود میکرد. بازی که تمام شد، اعلام کردند محمدرضا نبیئی برای تست داوری به تهران برود. همان شب من بلیط گرفتم و با پرواز خودم را به تهران رساندم. لحظهای که به فدراسیون رسیدم دیدم ناظر بازی با آقای آبکاریان در حال صحبت است. ایشان تا مرا دید گفت: همین است! آقای نبیئی، همان که امروز در بازی غوغا کرد و عملکرد بسیار خوبی در داوری داشت. همانجا بود که آقای آبکاریان بدون اینکه در کلاسهای داوری شرکت کنم، به من یک کارت داوری ملی دادند.
/ در واقع از سال 90 که داوری را به طور حرفهای شروع کردم تا همین سال 1400 بالغ بر 200 بازی را سوت زدهام که اکثر آن بازیهای لیگ کشور بودهاند. گاهی در سنها و دورههای مختلف بازیهایی داریم که حتی از لیگ برتر مهمتر است. بازیهایی که حتی کیفیتشان بر بازیهای سوپرلیگ میچربد. به عنوان مثال بازی یک چهارم نهایی دسته یک باشگاههای کشور که بین پتروشیمی بندر امام و نفت آبادان برگزار شد و در همان بازی نفت آبادان به لیگ برتر راه یافت، از مهمترین بازیهایی بود که کار قضاوت آن را بر عهده داشتم.
/ باید عرض کنم دو تا از بچههای نیریز به نامهای محمدجواد محمدنژاد و عادل لایقمند از دیگر داوران خوب ما هستند که 5 سال است در لیگ کشور سوت میزنند و حتی در کلاسهای ملی هم که شرکت کردند قبول شدند.
/ بسکتبال رشتهای فوقالعاده سخت است که تلاش زیاد و هوش بالایی میخواهد. من فکر میکنم تلاش زیاد و مربی بهروز از عواملی است که میتواند یک بسکتبالیست خوب بسازد. البته قد بلند هم در بسکتبال بیتأثیر نیست ولی به نظر من هوش از هر چیزی مهمتر است.
/ خصوصیسازی و تأسیس باشگاه تأثیر زیادی در پیشرفت بسکتبال شهرستان دارد. این کار باعث میشود بین باشگاهها رقابت ایجاد شود و بسکتبال شهرستان رشد قابل توجهی داشته باشد.
/ بچههای قدیم عملکردشان خیلی بهتر بود و بسکتبالیستهای امروزی نه تنها در نیریز، بلکه در استان فارس و در ایران، بسیار ضعیفتر از قبل عمل میکنند. به نظر من در این ده سال اخیر ما هیچ چیز خاصی برای عرضه نداشتهایم. الان بازیکنانی که بیشترین پیشرفت را دارند، بیشتر از مرز استعدادیابی پیش نمیروند ولی سالهای پیش مستقیماً با بازیکن تماس گرفته و به خاطر عملکرد خوب به اردوی تیم ملی دعوت میشد.
فکر میکنم علت این مسأله فضای مجازی و نگرش خانوادهها است. متأسفانه خانوادههای امروزی اندازهای که به کلاس زبان فرزندان اهمیت میدهند، برای ورزش ارزش قائل نیستند. همچنین مادرهای امروزی بچههایشان را بسیار نازک نارنجی و حساس بار آوردهاند به طوری که آن روحیه جنگندگی در اکثر بچهها نیست. فضای مجازی و گوشیهای امروزی هم که دیگر جای خود دارد!
/ در سال 94 باشگاه کیان را راهاندازی کردم. باشگاهی که 11 رشته ورزشی در آن فعال بود، از بسکتبال بانوان گرفته تا بسکتبال نوجوانان و فیتنس و... برای این باشگاه زحمات خیلی زیادی کشیدم. به عنوان مثال مانی طالبی را که از خوبان بسکتبال بود و در آمریکا سکونت داشت، برای سه روز به نیریز آوردم تا به بچهها تمرین بدهد. خدا را شکر بچههای زیادی در این باشگاه رشد کردند، به طوری که از شش بازیکن استان، سه نفر آنان از همین بچههای نیریز و از همین تیم کیان بودند. البته جا دارد در اینجا از آقای علی نوراللهی رئیس وقت اداره ورزش و جوانان برای حمایتشان در راهاندازی باشگاه و همچنین آقایان مختاری و کلیه کارمندان اداره ورزش و جوانان و همچنین جناب آقایان مهندس بنیاسدی، مجتبی گرگین عضو هیئتمدیره فولادغدیر و کلیه دوستان و عزیزانی که در باشگاه کیان با بنده همکاری نمودند، به خاطر زحمات بیدریغشان تشکر و قدردانی کنم.
/ سه فرزند دارم که پسر 18 ساله و دختر 14 سالهام هر دو ورزش بسکتبال را دنبال میکنند.
- در حد حرفهای ورزش نمیکنم ولی در حدی که بدنم آمادگی لازم را برای داوری داشته باشد بله.
/ استارت باشگاه کیان شیرینترین خاطره و بستن آن به ناچار در سال 98 به خاطر کرونا، تلخترین خاطرهی ورزشی من است. یک زمانی در استان، قدرتِ بسکتبال بین تیمهای آقایان پالار و حمیدپور تقسیم شده بود. این تیمها آنقدر قدرتمند بودند که ما آن اوایل، همیشه بیشتر از 20- 10 امتیاز نمیتوانستیم از آنها بگیریم و آرزویمان این بود که زیر 100 امتیاز ما را ببرند. بعد از اینکه 6 سال مربی تیم نیریز بودم و تیم قدرتمندی ساختم، با خودم عهد کردم کاری میکنم که آقای پالار 40 دقیقه کنار زمین داد بزند و در نهایت بازی را واگذار کند و بالاخره همینطور هم شد. کار به جایی رسید که تیم قدرتمند ما جای تیمهای شیرازی را گرفت و به همراه یکی از تیمهای شیراز، سرگروه استان شد.
بعد از 6 سال تیم نیریز توانست تیم آقای پالار را در نیریز و تیم آقای حمیدپور را در شیراز شکست دهد، به طوری که پس از پایان بازی آقای پالار به من گفت انسجام دفاع و عملکرد خوب بازیکنانتان مرا شوکه کرد!
از دیگر خاطرات من به دوران ریاست زندهیاد فیضآبادی برمیگردد. ما تازه در رده نوجوانان قهرمان شده و به نیریز برگشته بودیم. زندهیاد فیض آبادی مرا کنار کشید و گفت باید در ردهی نونهالان هم شرکت کنید. من به آقای فیضآبادی گفتم که ما بیشتر از 5 بازیکن در این رده سنی نداریم و اصلاً این کار امکانپذیر نیست، اما آقای فیضآبادی اصرار کردند که باید این کار انجام شود. خلاصه اینکه ما به ناچار 7 بازیکن از بازیکنان مینیبسکتبال را که در ردهی سنی پایینتری بودند به همراه 5 بازیکن نونهال به مسابقات بردیم و جالب اینکه با اختلاف تنها دو امتیاز در مسابقات استانی دوم شدیم.
نظر شما