پای درس استاد علی صفایی حائری
دلی را که حریم خداست،
- انسان باید بر اساس استعدادهایش شکل بگیرد، نه بر اساس هوسهایش. و با این دید، کسی میتواند به شکل دادن انسان دست بزند که از استعدادهای او و از قلمرو استعدادهایش آگاهی داشته باشد.
- این مهم نیست چه داری و در چه موقعیتی هستی. مهم این است که داراییهای تو چقدر بازدهی داشته است و در موقعیتها[ی مختلف] چه موضعی داشتهای. آدمی محکوم شرایط و موقعیتها نیست که فرزند انتخاب خویش و زاده موضعگیریهاست.
- مرگ قطعی است... روزها که میگذرند، مثل موشهایی هستند که طناب عمر ما را میجوند...گذشتِ زمانه ما را به خاک بر میگرداند، مگر اینکه قبلاً خودمان را بقایی داده باشیم و ذبح کرده باشیم. آنهایی که ذبح نیستند، مردار هستند؛ ارزش ندارند؛ از دست رفته هستند.
- بارها شنیدهایم که یک مقدار غذای معین، در چند بدن یک مقدار نیروی یکسان نمیگذارد. این قرآن است که بعضیها با آن به خسارت میرسند.بهرهبرداری از قرآن به مقدار جریان تو، و رویش و فلاح تو، کم و زیاد میشود.
- رضایت به آنچه که هسـت و قناعت به وضع موجود، هنر را میکُشد و ریشه آن را میخشکاند.کسی که از وضعش راضی است هنرمند نمیشود.نارضایتی، یعنی بیشتر و بهتر خواستن، سنگ اول ساختمان هنر است.
- استغفار باید در برابر آن چه دل ما را خوشحال کرده و یا به رنج کشیده است، باشد!
باید ببینیم که دل به چه کسی دادهایم؟ کجا و با چه کسی بودهایم؟ اینطور محاسبه کنیم... دلی را که عرش و پایتخت خدا و حریم حرم الهی است، از چه چیزهایی پر کردهایم؟ چرا به غیر او دل دادیم؟ باید اینگونه محاسبه کنیم تا خود بفهمیم که بدهکاریم.
- من در حالی که برای این هر سه (علم و فلسفه و عرفان) حرمت قائل هستم، محدودیتشان را هم باور کردهام و این است که به وحی روی آوردهام. و این را یافتهام که بینش دینی انسانی را میکارد و میپرورد و به مرحله استغلاظ (قوام آمدن) و استقلال میرساند که علم و فلسفه و عرفان میخواهند آن را موضوع کار خود قرار بدهند... و بهطور کلی بینش دینی و روشهای تربیتی آن با بینش فلسفی و عرفانی دوگانگی پیدا میکنند، که میبینیم انبیاء از کجا آغاز میکنند و با چه کسانی شروع میکنند ولی دیگران از کجا و چگونه و با چه کسانی؟
- هر انسانی میتواند به آن قله اوجی برسد که عالیترین انسانها رسیدند. مهم مقدار استعدادها نیست تا بگویید ما کمتر از آنها داریم؛ چون آنها با استعدادهاشان به این جریان نرسیدند. وقتی به آن قله و اوج رسیدند که آنچه را داشتند،خرج کردند و به جریان انداختند.
سادهتر بگویم:
آنچه آدمی را بالا میبرد نه سرمایه است و نه عمل، که سعی اوست.
نظر شما