تعداد بازدید: ۳۸۵
کد خبر: ۱۱۶۳۵
تاریخ انتشار: ۰۴ دی ۱۴۰۰ - ۱۸:۲۲ - 2021 25 December
با آن قد کوتاه در هر رشته‌ای که پا می‌گذاشت سرآمد بود. دریبل‌های ریز و مرگبارش در فوتبال و فوتسال، فرارهای استثنایی و مارپیچ از بین کهکشانی‌های بسکتبال، آبشارهای شلاقی در پینگ‌پنگ، و پاسهای طلایی در والیبال همه از استعداد فوق‌العاده ورزشی او حکایت داشت. بازیکنی که اگر در جای درست و با امکانات کافی قرار می‌گرفت، بعید نبود به رده‌های ملی هم برسد اما حکایت او شد همان حکایت همیشگی استعدادهای ورزشی  در ایرانِ ما که استفاده مفید نمی‌شوند و در سطح شهرستان و نهایتاً استان باقی می‌مانند.

محمدباقر بامداد را بیشتر فوتبالی‌های قدیم و جدید می‌شناسند. هنوز هم وقتی در سالن فوتسال پا به توپ می‌شود کسی جلودار دریبل‌ها و شوتهای سرکش او نیست.

او دارای مدرک کارشناسی کامپیوتر است و شاغل در شرکت حمل و نقل نی‌ریز.

ورزشکار محجوب، بااخلاق و دوست‌داشتنی که حالا پاسخگوی سؤالات ماست.

*****
«در دوران راهنمایی به عنوان بازیکن تیم مدرسه انتخاب شدم. دبیرستان که بودم اکثر رشته‌ها از جمله بسکتبال، والیبال، تنیس ‌روی‌ میز و فوتبال را تجربه کردم ولی چون فوتبال برایم جذابیت بیشتری داشت، به فوتبال روی آوردم. فوتبال را از زمین‌های خاکی شروع کردم  و به دلیل نبود سالن ورزشی، روی زمین آسفالت استادیوم با گل کوچک ادامه دادم. 

در دوران دبیرستان به تیم میلاد با مربیگری جناب آقای اصغر خسروی دعوت شدم که اولین تیم بنده بود. پس از آن به آزادی در رده‌ی نوجوانان رفتم که آقایان سعید فتاح‌پور و اکبر شفیعی مربیان آن رده‌ سنی تا امید بودند. جا دارد کنم که هر چه دارم از زحمات این دو عزیز بوده و من دست‌پروده‌ی ایشان هستم. بعد از نوجوانان، وارد رده‌ امید شدم و این درحالی بود که همزمان با بازی در رده‌ی امید، در پست فوروارد رده بزرگسالان آزادی نیز بازی می‌کردم. آن روزها آقای محمدرضا اعیان‌منش مربی تیم آزادی بودند که از ایشان نیز به خاطر زحمات بی‌شائبه‌ای که برای ما کشیدند کمال تشکر را دارم. 

درست خاطرم نیست در چه سالی بود که تیم آزادی قهرمان شهرستان شد و به دسته یک استان صعود کردیم. سه الی چهار سال هم به همراه تیم آزادی در لیگ دست یک استان بازی می‌کردیم و سپس به لیگ برتر استان صعود کردیم. مربی آن زمان تیم آزادی، جناب آقای جعفر تقی‌زاده از شیراز بودند که در پیشرفت سطح بازی بازیکنان خیلی مؤثر بودند.

- هم دوره‌ای‌های شما چه کسانی بودند؟
همبازی‌های من زیاد بودند اما آقایان سیدمجتبی افسر، علیرضا مؤمنی‌راد، مهدی اعیان‌منش، جواد پاکنژاد، مجید البرزی، مسعود خالقی، جعفر مختاری، محسن شفیعی، رضا دادور و امین رجبی عزیزانی بودند که در آن زمان بیشتر در کنار هم بازی می‌کردیم. جا دارد از دوستانی که به دلیل نبود حضور ذهن نامشان از قلم افتاده، عذرخواهی کنم. 

_ چه مقام‌هایی در این سالها به دست آوردید؟
به گمانم سال 80 بود که یک تیم سالنی به نام پارسیان تشکیل دادم و تمام هزینه‌های تیم را خودم متقبل شدم. چون هیچ نهاد و سازمانی به‌عنوان اسپانسر نداشتیم. با وجود مشکلات زیادی که داشتیم در عین حال یکی از بهترین تیم‌های شهرستان بودیم و عناوین مختلفی از جمله چهار قهرمانی و یک نایب‌قهرمانی شهرستان را به دست آوردیم. همچنین با این تیم به مدت سه سال در لیگ دسته یک استان و دو سال در لیگ برتر استان بازی کردیم که جا دارد از تمامی بازیکنان تیم قدردانی و تشکر کنم. چون با تمام وجود برای تیم‌شان تلاش می‌کردند.

_ چند فرزند دارید؟ آیا آن‌ها هم اهل ورزش هستند؟
پسری 6 ساله دارم که با همین سن و سال کم، علاقه‌ زیادی به فوتبال و والیبال دارد و امیدوارم در آینده به جایگاه بالایی از ورزش برسد و مایه افتخار شهرمان باشد. 

_ به نظر شما پتانسیل جوانان نی‌ریز در ورزش چگونه است؟
می‌توانم به جد بگویم که شهرستان نی‌ریز یکی از شهرستان‌های مهد فوتبال بوده و هست و از جوان‌های بسیار خوب با پتانسیلی بسیار بالا در فوتبال یا هر ورزش دیگری برخوردار است اما متأسفانه به دلیل نبود امکانات مناسب، پشتوانه‌ مالی و عدم حمایت نهادها و ارگان‌های دولتی و خصوصی، این جوانان همچون بسیاری از بزرگان فوتبال در گذشته، محدود به همین شهرستان شده و جای پیشرفتی ندارند. ای کاش مسئولین مربوطه اقدامی جهت ارتقاء و رشد و پیشرفت این جوانان خوش‌آتیه شهرستان انجام دهند.

_ خاطرات تلخ و شیرین دوران ورزشی؟
خاطرات تلخ و شیرین ورزشی که زیاد است ولی بیشتر خاطرات تلخ است که در ذهن می‌ماند و پاک نمی‌شود اما اگر بخواهم خاطره‌ی شیرینی بگویم در مسابقه‌ی امیدها که بین تیم‌های آزادی و شهرداری بود، هر تیمی بازی را می‌برد قهرمان می‌شد. در وقت اضافه‌ی نیمه دوم، بنده که در تیم آزادی بازی می‌کردم، پشت منطقه جریمه و از روی یک کاشته از توپ دفع شده توسط دروازبان  استفاده کردم و هنگام دو ضرب جمع‌کردن دروازبان، توپ را به تور دروازه چسباندم. آن روز ما با همان تک گل قهرمان امیدهای آن سال شدیم و این برایم خاطره‌ی بسیار شیرینی است. همچنین برد شیرین 4 بر 2 تیم فوتسال پارسیان در نی‌ریز مقابل تیم صدرای شیراز از دیگر خاطرات شیرین دوران ورزشی من است.

و اما خاطرات تلخ:
به خاطر دارم سال دومی که با تیم آزادی در لیگ دسته یک استان بودیم بازی‌ها به صورت رفت و برگشت انجام می‌شد که در بازی رفت، با تیم شاهین لار (اگر اسم تیم را درست گفته باشم)، در نی‌ریز بازی داشتیم و در نهایت این تیم را با نتیجه‌ی 6 بر 2 شکست دادیم. در بازی برگشت تیم لاری باید 4 گل به ما می‌زد تا بتواند به لیگ برتر استان صعود کند. در این بازی از سوی هیئت فوتبال استان تبانی صورت گرفت و سرپرست و داوران مسابقه از گراش و لار انتخاب شدند. در آن بازی با ناداوری و بی‌عدالتی تمام، به هر صورت بود تیم لار 4 گل به تیم ما زد و نتیجه را از ما گرفت. آن روز تمامی بازیکنان از لار تا نی‌ریز گریه کردند و با چشمان اشکبار راهی منازل خود شدند.

خاطره‌ی تلخ دیگر آسیب‌دیدگی زانوی راست بنده در جریان مسابقه‌ی آزادی و امید قطرویه در دقیقه 25 نیمه‌ی اول بود که منجر به پارگی مینیسک داخلی زانوی راستم شد که به دلیل بی‌توجهی به مدت 2 سال مینیسک خارجی هم پاره شد و به ناچار پس از آن، زانویم را عمل کردم و بعد از 6 ماه دوباره به میادین فوتبال برگشتم.



تیم فوتبال آزادی نی‌ریز/ رده امید/ دهه 70 خورشیدی
از راست:

ایستاده: سعید فتاح‌پور - اکبر شفیعی - مهدی شهائیان - جعفر مختاری - مهدی زیدآبادی -علی‌اکبر عبیدی - مهدی اعیان‌منش - علی نهاوندی - محمدرضا اعیان‌منش - رضا افسر

نشسته: مهدی شیخایی - جواد صادق‌پور - علی مؤمنی‌راد - محمدباقر بامداد - مجتبی افسر - رضا دادور - محسن محمد نژاد - جواد پاک‌نژاد


نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها