تعداد بازدید: ۳۰۹
کد خبر: ۱۱۵۷۳
تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۴۰۰ - ۱۲:۰۳ - 2021 18 December
سالهای واپسین حکومت شاهنشاهی
بخش بیست و سوم
شاه توقع داشت که رسانه‌های بیگانه نیز به مانند رسانه‌های دست و زبان بسته داخلی رفتار کنند و همه کارهای او را یکسره بستایند و به هیچ رو شکیبایی این را نداشت که در مقاله یا تفسیری به گونه‌ای واقع‌بینانه و متعادل درباره او داوری گردد و کاستیهای کار نیز در کنار جنبه‌های مثبت آن آورده شود. وسواس شاه در این زمینه به حدی بود که خود مقاله‌های روزنامه‌نویسان خارجی را می‌خواند و اگر به مذاقش خوشایند بود، اجازه می‌داد در مطبوعات داخلی نیز نقل شوند و اگر نبود، از عَلَم و همچنین از مسئولان دولتی انتظار داشت بی‌درنگ از نمایندگان سیاسی کشورهای مربوط توضیح بخواهند.

یکی از وظایف اصلی سفیران ایران - به ویژه در کشورهای بزرگ غربی - نیز این بود که مراقب مطالبی که رسانه‌های گروهی محل مأموریت آنان نقل می‌کنند باشند و به حدی در این زمینه گزاف و به نمایندگان سیاسی کشور فشار وارد می‌شد که گویی اینان کارشناس روابط عمومی‌اند و همه وقت خود را می‌بایست صرف تماس با رسانه‌ها کنند. شاه هرگز آزادی راستین این رسانه‌ها را باور نداشت و هرگونه تفسیر ناخوشایندی را از چشم دولتهای متبوع آنها می‌دید. یک بار از اینکه مصاحبه‌اش با مجله آمریکایی نیوزویک هنوز چاپ نشده است تعجب کرده و به عَلم می‌گوید شاید چون من گفتم که روسها حالا خطری برای ما ندارند... مقامات امنیتی آمریکا از این جهت نخواسته‌اند منتشر شود..» (یادداشت ۱۲ آبان ۱۳۴۸). با آن که عَلم با توضیح خود نگرانی او را از میان می‌برد ولی این بدگمانی - به ویژه در مورد انگلستان - همچنان باقی است. شاه روزنامه‌های معتبر این کشور را سخنگوی دولت می‌دانست و هنگامی که روزنامه‌های  تایمز و گاردین رژیم ایران را خفقان‌آور می‌نامند، به عَلَم دستور می‌دهد سفیر انگلستان را احضار و به او بگوید: «... اگر روزنامه‌ها و رادیو و مجلس شما این طور عقیده‌ای درباره ما دارند، ما چه طور می‌توانیم از شما اسلحه بخریم؟... به خصوص وقتی تایمز وگاردین مطلبی بنویسند، نظر حزب حاکمۀ امروزی انگلیس است.» (یادداشت ۱۱ خرداد ۱۳۵۵).

روز بعد عَلم جریان را به سفیر انگلستان می‌گوید و وی که دیگر از این شکایت پیوسته ایران از بی‌بی‌سی و مطبوعات انگلیس به ستوه آمده بود یادآور می‌شود، «حزب کارگر سخنگو ندارد. سخنگوی حزب، دولت است...» و سپس می افزاید که به دولت خود توصیه خواهد کرد اکنون که خیال صرفه‌جویی دارد، بخش فارسی رادیو لندن را تعطیل کند. زیرا در ایران آنقدر انگلیسی‌دان هست که اگر بخواهد، همان خبر انگلیسی بی‌بی‌سی را گوش کند...» (یادداشت ۱۲ خرداد ۱۳۵۵).

چند ماه بعد شاه به عَلم می‌گوید، «...این پدرسوخته هاوزگو (Housego) خبرنگار اکونومیست و اریک پیس (Eric Pace) نیویورک تایمز یا با ما دشمنی مخصوص، یا دستور دارند. مثلاً اریک پیس هر وقت درباره ایران چیزی می‌نویسد کلمه دیکتاتوری یا سلطنت مطلقه را استعمال می‌کند...»(یادداشت ۱۰ شهریور ۱۳۵۵). کوتاه سخن آن که شاه توقع داشت رسانه‌های غربی همانند همتای ایرانی خود رفتار و تنها به ستایش بی چون و چرای او و کارهایش بسنده کنند.

شاه می‌پنداشت که رسانه‌های غربی، گذشته از فرمانبرداری از دولتهای خود، در دست یهودی‌ها و در نتیجه دولت اسرائیل است. هرچه نماینده سیاسی این کشور در ایران می‌کوشید به مقامات ایرانی بفهماند که مسأله به این سادگی نیست و موفقیت تبلیغاتی دولت متبوع خود او نیز حاصل تلاش پیگیر و جان کندن مسئولان امر است و روزنامه‌نگار یهودی آمریکایی یا اروپایی، دربست در اختیار اسرائیل نیست، گوش شنوایی نبود. سفیر اسرائیل از این باور در تعجب نبود و خود به عَلم یادآور شده بود که حتی جانسون رئیس جمهور وقت آمریکا نیز از آنان خواستار شده بود افکار عمومی آمریکاییان و به ویژه جوانان را برای جنگ ویتنام مساعد کنند، هرچه ما می‌گفتیم این کار از ما ساخته نیست، باور نمی‌کرد.» (یادداشت ۹ مهر ۱۳۵۴). با این همه، از آنجا که اسرائیلیها از ناخرسندی شاه - که می‌توانست روابط بسیار نزدیک دو کشور را به خطر اندازد - نگران بودند، آمادگی خود را برای همکاری با ایران در زمینه تنظیم برنامه تبلیغاتی در غرب و به ویژه در آمریکا اعلام داشتند. 

       ادامه دارد
برگرفته جستارگونه‌ای از:
عالیخانی، علی‌نقی (1393) یادداشتهای عَلَم، جلد اول، تهران: کتاب سرا، صص 112 تا 114

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها