تعداد بازدید: ۳۴۴
کد خبر: ۱۱۳۵۷
تاریخ انتشار: ۰۶ آذر ۱۴۰۰ - ۲۰:۱۳ - 2021 27 November
درسهای اخلاقی
پای درس استاد علی صفایی حائری
- «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلى قَدْرِ هِمَّته‏». هنگامى كه كفش پاره من و يا ماشين سوخته من، مرا به گريه، به رنج مى‌اندازد، اين نشان مى‏دهد كه من در سطح كفش و ماشينم، من خودم را همين قدر مى‌دانم.

 آنچه ديروز مرا مى‌رنجاند امروز كه خودم را بالاتر مى‏‌دانم و مهم‌تر مى‌‏شناسم، برايم رنج‌‏آور نيست.

پس رنج‏ هاى من شاهدان اندازه وجود من هستند و گواهان صادقى هستند كه مرا به خودم نشان مى‌دهند. و اگر من خودم را در مقايسه با اينها جلوتر و بيشتر مى‌دانم، اين رنج ‏هاى طبيعى، ديگر توجيهى برنمى‌دارند و به تدريج كنار می‌روند. 

گفتم به تدريج، چون‏ آنچه ريشه‏‌دار است، به تدريج كنترل مى‏‌شود و در عمل محدود مى‌گردد. آنچه راحت فهم مى‏شود، به همان راحتى عمل نخواهد شد.

- يكى از دوستان بزرگوار از جمع «بنى‌هندل» مردانگى را آبرودار کرده و هميشه براى من آموزنده بود.

او پس از مرگ تصادفى دوستش، مى‏خواست كه زندگى آنها را بچرخاند و می‌خواست كه با عزت آن‏ها را حمايت کند.

پس از مراسم با شكستگى و شرمندگى به خانواده‏ مصيبت‌زده‏ دوستش ابراز داشت كه مى‏خواهم به شما چيزى بگويم و ناچارم از شما چيزى بخواهم.

فلانى مبالغ زيادى به من وام داده بود و حتى از من سند و شاهدى هم نگرفته بود و حالا كه رفته بار من سنگين شده و در برابر وارث او وامدارم.

خواهش می‌کنم كه مرا مراعات كنيد و به اقساط ماهيانه از من بگيريد؛ چون گرفتارم و توان پرداخت يکجا را ندارم.

آن خانواده با عزت و حتى* غرور، اين ماهيانه را به خيال مطالبه دريافت كرد و تا آخر از راز كار واقف نشد. اين‏گونه نوشيدن رنج‏ها و تلخى‏ها است كه تماميت مردانگى را به فتوت و جوانمردى پيوند می‌زند.

- ... وقتی که من دل از دنیا بیرون فرستاده باشم، هر کاری که در دنیا بکنم الهی است؛ چه بخورم، چه بخوابم، چه بنشینم و چه دعوا کنم و اگر دل از دنیا بیرون نفرستاده باشم، هر کاری بکنم دنیایی است، چه نماز بخوانم و روزه بگیرم و چه عرفان و کلام قدیم و جدید بگویم، همه‌اش به این دنیا بر می‌گردد.

این بسط وجودی من است که من را از این دنیا بیرون می‌برد.

- انسان آگاه، انسانی که هستی را شناخته و نقش انسان را شناخته وجهت حرکت هستی و انسان را شناخته ، به این عقیده می‌رسد که در این کاروان متحرک هستی، رکود کم­تر از عقبگرد نیست و عقبگرد جز «تنهایی» نیست. و «تنهایی» در کویر هستی، جز مرگ نیست.

- اگر فقط لباس کسی را عوض کردیم و چادر بر سرش انداختیم و نماز خوانش کردیم و با شعارها و تلقین­ها و یا تشویق­ها و تهدیدها داغش کردیم، بدون این که از درون روشنش کرده باشیم و عشقی را در نهادش گذاشته باشیم، ناچار در محیط دیگر سرد می‌شود. همانطور که آهن تفدیده در محیط دیگر سرد و سخت می‌شود.
نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها