حکایتهای قُلمراد
روزنامه اعتماد:
یک بچه از زمان بارداری تا یکسالگی بین 50 تا ۱۲۰ میلیون تومان هزینه دارد! این هزینه شامل انواع آزمایشها و معاینات دورهای، مواد خوراکی، انواع ویتامین و برخی داروها و سیسمونی حداقل تا ۶ ماهگی و به دور از خرید وسایل غیرضروری است.
قُلمراد:
یعنی به عبارتی 9 ماه بارداری+6 ماهگی بچه میشود 120 میلیون هزینه برای یک سال و سه ماه یا 15 ماه.
خب همین کارها را مسئولین عزیزمان میکنند که مردم به جای دو بچه، دو تا پراید در پارکینگ خانهاشان دارند. از آنطرف خودروسازی سایپا روزبهروز تولیداتش را زیاد میکند و مردم روزبهروز تولیداتشان را پایین میآورند.
عاغا جان! شما اقتصاد را درست کن، مردم خودشان 3 تا 3 تا بچه میآورند.
وزیر کشور:
ایران دومین کشور مهاجرپذیر دنیاست و 3.5 میلیون مهاجر افغانستانی در داخل کشور ما همچون مردم کشورمان یارانه دریافت میکنند.
قُلمراد:
البته این مهاجرپذیری و پذیراییِ برادرانه از افاغنه محترم، برای حفظ تعادل جمعیت خوب است. چون ما اولین کشور در فرار مغزها هستیم و به نوشته ویکیپدیا «مطابق آمار رسمی وزارت خارجه با احتساب متولدان خارج از کشور حدود ۴ میلیون نفر ایرانی در خارج از کشور زندگی میکنند. »
پس با این حساب 4 میلیون کسری جمعیت داریم که با این 3.5 میلیون مهاجر یک جورهایی سر به سر میشود.
نماینده مجلس:
بورس و اقتصاد عشقی اداره میشود/ایلنا
قُلمراد:
یکی نیست به این نماینده محترم عرض کند که: مرامَت را عشق است جانم! ای کاش «عشقی» اداره میشد. به نظر دارد «کَشکی» اداره میشود. البته نه! چون «کشک» هم این روزها خیلی گران است. اصلاً من نمیدانم چگونه اداره میشود. اصلاً کاشکی اداره نمیشد تا راه خودش را برود.
الان این خَر من هر جا ولش کنم سرش را میاندازد پایین بر میگردد طویله. نیازی به هی کردن و اداره کردن ندارد. خودش راهش را بلد است. این بورس و اقتصاد را ولشان کنید به حال خودشان. از خرِ من که کمتر نیستند.
وزیر کار:
قدرت خرید وزیران هم کاهش پیدا کرده است.
قُلمراد:
اَی که من و خَرَم به این دنیا نباشیم و این حرفها را نشنویم. کاش مسئولین محترم، یارانه ثروتمندان را حذف میکردند و به یارانه وزرا میافزودند تا مشکلات معیشتی آنها کمتر شود و با طیب خاطر بورس و اقتصاد و بازار را اداره کنند. والله به خدا.
عصر ایران:
جابهجایی 90 کیلومتری یک خانه در کانادا.
زوج کانادایی، خانه رؤیایی 100 ساله را از مالکان خریده و بعد از ماهها برنامهریزی آن را جابهجا کرده و به محل مورد نظر در 90 کیلومتر آنطرفتر بردند.
قُلمراد:
من نمیدانم آنها چطور خانه میسازند که میتوانند بعد از 100 سال آن را 90 کیلومتر جابهجا کنند.
من طبق خواسته عیال میخواستم آشپزخانه منزل پدر خدابیامرزم را اوپن کنم، کل سقف پایین ریخت. عیال تا دو ماه هر شبِ جمعه آش نذری میپخت به شکرانه این که من طوریم نشد. ها! اینجا ایرانه!.
امضاء: قُلمراد
نظر شما