تعداد بازدید: ۳۲۵
کد خبر: ۱۱۰۵۰
تاریخ انتشار: ۰۹ آبان ۱۴۰۰ - ۱۳:۵۳ - 2021 31 October
الان دیگر تقریباً همه‌ی مردم از بچه 7-8 ساله تا سالمندان بالای 70 سال گوشی موبایل دارند. 10-15 سال پیش اما تلفن همراه اینقدر فراگیر نبود. همان روزها  که تازه این وسیله ارتباطی از یک کالایِ خاصِ پولدارها به یک کالای ضروری برای همه تبدیل می‌شد، برای مادر یک گوشی خریدیم با یک سیم‌کارت. دائم می‌گفت لازم ندارم ولی بالاخره آنقدر از فواید آن گفتیم تا پذیرفت.

یکی دو ماه طول کشید تا بتواند در حد ضرورت به کار با آن مسلط شود. پدرم که مرد بازار بود قبل از آن برای خودش یک گوشی دست و پا کرده بود.

پدر و مادرم مثل خیلی پدر و مادرهای قدیمی بودند و یک زندگی آرام و وفادارانه داشتند. هر دو یک عمر با عشق معمولی با هم زندگی کردند. فکر نمی‌کنم نه یک بار پدر به او گفت «دوستت دارم» و نه یک بار مادر شاخه گلی به یارش داد.

یک بار که با خواهرها ناهار میهمان خانه مادر بودیم، پدرم هنوز نیامده بود. مادر از من خواست یک پیامک به پدر بدهم تا سر راه مقداری نان بگیرد.

ناگهان فکری به سرم زد. با صدای بلند خواندم و تایپ کردم: سر راه نون بخر. زود بیا که منتظرتم عزیزم!

پرسیدم: بفرستم؟

گونه‌های مادر سرخ شد. حالتی که تا به حال ندیده بودم. جلو آمد و خواست گوشی را بگیرد. گفت: همان را که گفتم بنویس.

گفتم: مگر چه اشکالی دارد؟

خواهرها هم اصرار کردند.

اما مادر کوتاه نیامد. کمی هم جدی شد و گوشی را از دستم گرفت. حس کردم دوست ندارد کسی (حتی ما فرزندانش) وارد حریم عاطفی او و پدر شویم و او حرفی به پدر بزند که هیچگاه نزده. بالاخره هرچه اصرار کردیم نگذاشت. 

الان سالها از آن روز می‌گذرد و من هیچگاه گونه‌های سرخ مادر را از یاد نمی‌برم.

رابطه آنها را مقایسه می‌کنم با زوج‌های جوان امروزی که عاطفه‌ها و با هم بودن‌های خودشان را مدام در اینستاگرام فریاد می‌زنند و به نمایش می‌گذارند.

شاید گذر زمان همه چیز را عوض کرده اما نمی‌دانم چرا این رابطه‌ها و این فریاد زدن‌ها هیچگاه برای من باورپذیر نیست.

پدر و مادرم سالها با هم زندگی کرده‌اند و می‌کنند. مثل خیلی پدر و مادرهای قدیمی. آنها هیچگاه یا به هم ابراز علاقه نکرده‌اند و یا اگر کرده‌اند، آن را جار نزده‌اند و به نمایش نگذاشته‌اند.

من فکر کنم آن نسل قدیم مصداق این شعر زیبای سایه هستند که می‌گوید:

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه عشق نهان من و توست
این همه قصه فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه عقل
هرکجا نامه عشق است نشان من و توست
سایه زاتشکده ماست فروغ مه مهر
وه از این آتش روشن که به جان من و توست
هوشنگ ابتهاج

اینها را نسل جدید اینستاگرامی شاید کمتر بفهمند. آنها اگر جشنی می‌‌گیرند،  اگر هدیه‌ای برای هم می‌خرند، اگر تفریح یا مسافرت می‌روند، هر عکسی که می‌گیرند، برای اینستاگرام است. همه‌چیز تزئینی و نمایشی است. لبخندها مصنوعی است. ابراز علاقه‌ها بی‌محتوا است.

شاید من اشتباه می‌کنم ولی دوست داشتن‌ها و ابراز علاقه‌ها یک حریم خصوصی است و باید بماند برای همان حریم. در این دنیا که همه چیز نمایشی است و از محتوا خالی شده، اجازه ندهیم «دوست داشتن» ما هم هویت خود را ببازد.


نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها