کلاس درس که شروع میشود، انگار تمام غمهای عالم به یکباره مینشیند روی دل دختر. به دیوارهای رنگ و رورفته تنها اتاقشان زل میزند و آه میکشد... نگاهش را از دیوارها میگیرد و زل میزند به کف اتاق... کف اتاق هم اما بهتر از دیوارها نیست. روفرشی وصلهدار و رنگ و رو رفته به دختر دهنکجی میکند... سر و صدای خواهر و برادر کوچکش که گوشه اتاق نشستهاند، یک لحظه قطع نمیشود.
دختر گوشی را که مادر با هزار قرض و وام برایش خریده برمیدارد و به آشپزخانه کوچکشان پناه میبرد، دفتر و کتابش را کف آشپزخانه پهن میکند... آنجا هم اما زیاد اوضاع بهتر از اتاق نیست... از تنگیِ آشپزخانه، آب ظرفهای شسته شده روی دفتر و کتابش میریزد و اشک دختر سرازیر میشود...
باغ دلتنگی
عاطفه دختر خانوادهای است که پدر و مادرش به دلیل بیبضاعتی در یکی از باغهای اطراف شهر زندگی میکنند. پدر رنجور است و بیمار و توان آنچنانی برای کار ندارد...
کلاس درسشان که شروع میشود، عاطفه نه ساله خجالت میکشد از این که کلاس درسشان به صورت آنلاین برگزار شود و سایر همکلاسیها وضع زندگیاشان را اینگونه ببینند. این وسط اما مادرش است که مثل همیشه او را دلداری میدهد و از آیندهای بهتر میگوید؛ هرچند با این وضعیت شوهر و زندگیاشان، خودش هم امید چندانی به آینده ندارد...
پای درددلش که مینشینم، قطره اشکی از گوشه چشمش سُر میخورد پایین... از سرافکندگیاش جلوی بچهها میگوید و این که حتی به نان شب محتاجند...
آه میکشد...
«شوهرم توان آنچنانی برای کار ندارد. قلبش مشکل دارد و نمیتواند آن طور که باید و شاید کار کند. از همان روز اول که آمد خواستگاریام وضع آنچنانی نداشت؛ اما خب باز شرایطمان با الان زمین تا آسمان فرق میکرد... نه پای سه تا بچهامان وسط بود، نه مادر پیرش که با ما زندگی میکند و نه مشکل قلبی که الان دامنگیرش شده... سالهای اول زندگیامان خانهای کلنگی اجاره کردیم و به هر ترتیبی که بود روزگار میگذراندیم؛ اما کار به جایی رسید که حتی توان پرداخت کرایه همان خانه کلنگی را هم نداشتیم. به خاطر همین، اندک وسایلمان را جمع کردیم و آمدیم در این باغ خشک و بیآب و علف ساکن شدیم.»
بی خانمانی و آوارگی
ادامه میدهد: «اینجا واقعاً شرایطمان سخت است. یک تک اتاق بیشتر نداریم و شش نفری در این اتاق میخوابیم. از همین رو مجبور شدهام همه وسایلم را در آشپزخانهامان جا دهم؛ به طوری که در آشپزخانه جایی برای گاز نیست.»
به گاز کوچکی نگاه میکنم که گوشه حیاط به چشم میخورد...
«شرایط خیلی سختی است. برای غذا درست کردن هزار و یک مشکل دارم. حتی جایی نداریم که دخترم بتواند مشقهایش را بنویسد... بیخانمانی و آوارگی خیلی سخت است... خیلی...»
تعداد بیخانمانها و آوارگان در کشور ما کم نیست. بسیاری از مردم بیسرپناهند و مسلماً در شهرهای بزرگ آمار بسیار بیشتر و اوضاع بسیار بدتر است؛ به طوری که به نقل از روزنامه شهروند، برخی کارتنخوابها و بیسرپناهان در گور میخوابند!
محروم از پیشدبستانی
هر چند اوضاع این خانواده بیبضاعت در آن حد نیست، اما بیپولی امانشان را بریده...
«دختر دوم خانواده شش ساله است و به خاطر نداشتن پول، امسال از پیشدبستانی محروم شده.»
زن میگوید: «از کجا بیاوریم؟ هزینه پیشدبستانی دو میلیون و نیم میشود و اینها به جز کیف و کفش و لباسی است که باید برای دخترمان میخریدیم.»
پسرک دو ساله مینشیند توی بغلش و بهانه بستنی میگیرد.
زن دستی به سرش میکشد، بچه جیغ میزند، پاهایش را به زمین میکوبد و گریه میکند.
فروش وسایل خانه
وی ادامه میدهد: «سال تا سال رنگ گوشت و مرغ نمیبینیم. به خاطر همین بیپولی، کلی از وسایل خانهامان مثل کپسول، میز تلویزیون و حتی گوشواره دخترم را فروختهایم. میوه هم اگر میوه پلاسیدهای باشد، میوهفروشی محلهامان میدهد تا برای بچهها بیاورم. خدا عمرش بدهد. به همین هم راضی هستیم.»
زن راست میگوید. قیمت میوهها گران است و این در حالی است که به گفته کارشناسان، کودکان باید روزانه دو تا پنج واحد میوه دریافت کنند.
آه عمیقی میکشد...
«پدر و مادرم در روستا هستند و به خاطرشرایط شوهرم، مادر پیر و از کارافتادهاش و خصوصاً سه تا بچه قد و نیمقد خودم نمیتوانم سرکار بروم. من که زندگیام تباه شد؛ این وسط دلم برای بچهها کباب است. میگویم خدا کند آخر و عاقبت اینها مثل من نشود. اگر کسی باشد و بتواند به خاطر رضای خدا کمک مالی به ما کند و خانهای هرچند محقر در اختیارمان بگذارد، خیلی خوب میشود. باور کنید من و این بچهها یک عمر دعایش میکنیم.»
*****
بیایید مهربانی کنیم. هر کدام از ما با کمکی هرچند اندک، میتوانیم نقشی از مهربانی، رنگی از شادی و نوری از امید بیافرینیم. مردم نیکاندیش میتوانند کمکهای خود اعم از نقدی را به شماره کارت بانکی ٦٠٣٧٩٩٧٩٥٠٠١٠٢٢٤ به نام طرح اکرام ایتام کمیته امداد امام خمینی(ره) شهرستان نیریز واریز و در صورت نیاز به اطلاعات بیشتر و هماهنگی، با شماره تلفن - ٥٣٨٢٤٠٠٧ - ٥٣٨٣٤٠٠٤ تماس بگیرند. گزارش کمکها را در شمارههای بعد چاپ خواهیم کرد.
نظر شما