زبونُم لال، زبونُم لال
سلام خدمت هفته نامه محترم نیریزان فارس
اگر از حال ما خواهر و مادر سعید بخواهید، الحمدلله حال جسمیمان خوب است و جز اعصاب خرابمان از دست ریحانه زن سعید ملالی نداریم که به حق علی ایشالله اول خدا هدایتش کند و دوم اگر قابل هدایت نیست برود زیر تریلی 18 چرخ!
راستش را بخواهید، از وقتی پسرمان را زن دادهایم، دیگر رنگش را ندیدهایم! ریحانه کاری بر سر این بچه ما آورده که قید همه خانواده را زده!
تا آنجایی که ما تحقیق کردهایم، این ریحانه ناله زده، از ترفندهای زیاد و عجیب و غریبی برای جدا کردن سعید خل و چلِ ما، از خانوادهاش استفاده میکند! ترفندهایی که مغز آدم سوت میکشد!
اول اینکه این ریحانه خاااانم مثل سایه، همیشه با سعید است و لحظهای او را تنها نمیگذارد؛ تا مبادا یک وقت سعید تصمیم بگیرد نیم ساعت به مادر یا خواهرش سر بزند!
اما فقط همین نیست.
شنیدهایم به محض اینکه سعید لباس بیرون میپوشد، ریحانه سریع جورابهای کهنه و نشُسته و سوراخ سوراخی و بوگندو را جلوی سعید میگذارد و میگوید جوراب تمیز نداریم. تو که جایی نمیخواهی بروی که مجبور باشی کفشت را بیرون بیاوری. پس چه فرقی میکند چه جورابی بپوشی! تا بروی و بیایی لباسها و جورابهایت را برای فردا میشورم!
سعید بیچاره هم از خجالت جوراب نشسته و سوراخ و پاهای بوگندوی خودش، به هیچ کسی از جمله ما سر نمیزند!!!
فربانتان غریب آشنا
نظر شما