تو را مینوشم
با شکسته خاطراتی دنج
نشسته در چهار دیواریِ
پیرهنِ شرابی رنگت
تو را مینوشم
لابهلای جو گندمهای روییده در
گوشهبه گوشه پیرهنت
پیمانِ پیمانه میبندم
با آیههای مقدس چشمانت
تا ریسمان ببافی
به تار در تارِ گیسوان سپیدم
ای دیر رسیده در من
مینوشمت
آنگونه که دریا را
آفتاب را
آسمان را
نظر شما