تعداد بازدید: ۳۶۴
کد خبر: ۱۰۵۴۳
تاریخ انتشار: ۲۱ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۳:۴۵ - 2021 12 September
مسعود معصومی‌زاده دونده کوهستان‌می‌گوید:
فاطمه زردشتی نی‌ریزی/گروه ورزش:
/ کم‌کم همه کنار کشیدند و در نهایت من ماندم...

/ اگر شرکت‌هایی مانند فولاد یا سیمان مرا حمایت کنند، کمک بزرگی به من کرده‌اند و گرنه با این شرایط ممکن است به پیشنهاد استهبان یا شیراز جواب مثبت دهم

دوندگی در مسیرهای پرپیچ و خم کوه شاید کار هرکسی نباشد. اما برای مسعود معصومی‌زاده یک تفریح است و او از خانه تا کوه را پیوسته می‌دود.

او که متولد سال 1361 است ورزش را  با بسکتبال شروع کرد و در حال حاضر دونده کوهستان است. با وی گفتگویی انجام دادیم که می‌خوانید:

- چه شد به ورزش روی ‌آوردید؟
12-11 سال بیشتر نداشتم که بسکتبال را به طور حرفه‌ای با معلم  ورزش‌مان محمد قرائی شروع کردم. او بی‌نهایت به بچه‌ها و ورزش آنها اهمیت می‌داد و از جان و دل برایشان مایه می‌گذاشت. یادم هست برای مسابقات استان هم انتخاب شدم اما به خاطر شرایطی که داشتم نتوانستم ادامه دهم. آقای قرائی اما همیشه پیگیر کارهایم بود، به طوری که حتی تا پشت در خانه‌امان می‌آمد و از من می‌خواست سر تمرینات حاضر شوم و به مسابقات برگردم که نشد...
سال 83-82 به رشته‌ بدنسازی رو آوردم و 5-4 سال بدنسازی کار ‌کردم که ناگهان مچ دستم شکست و نتوانستم این رشته را دنبال کنم.

- چه شد که دونده کوهستان شدید؟
باجناقم حسین پوزشی کوهنوردی می‌کرد و با او کوهنوردی را شروع کردم. تقریباً همه کوه‌های نی‌ریز را با هم رفته‌ایم. سال 1396توسط همسایه‌امان آقای حسین مروت  که عضو گروه فضل بود با این گروه آشنا شدیم. حدود یک سال بعد شنیدم ورزشی به نام اسکای‌رانینگ یا همان دو کوهستان وجود دارد که با چند نفر دیگر تصمیم گرفتیم در این رشته کار کنیم. خب در زمان شروع تقریباً 20-15 نفر بودیم که کم‌کم همه کنار کشیدند و در نهایت من ماندم...

- دویدن در کوهستان چگونه است؟
با وجود اینکه به کوه و کوهنوردی علاقه خاصی دارم اما باید بگویم این رشته واقعاً سخت است. من در روزهای عادی، هر روز بین یک تا دو ساعت می‌دوم. 

- چگونه در کوه می‌دوید؟
 حدوداً ساعت 5 صبح بیدار می‌شوم. برای اینکه انرژی داشته باشم صبحانه‌ می‌خورم و حدود یک ساعت بعد از خانه بیرون می‌زنم. حدود 10 دقیقه پیاده‌روی می‌کنم و پس از 15 - 10 دقیقه نرمش کردن، دویدن را شروع می‌کنم. بیشتر زمانها دویدنم را از پارک آزادی آغاز می‌کنم و این در حالی‌ است که بقیه افراد گروه، نصف مسیر کوهنوردی را با ماشین می‌روند. همین هفته‌ پیش که بنا بود با دوستان به چاه صندل برویم، همنوردانم این مسیر را تا سنگ سه‌پاره با ماشین رفته بودند. من که از پارک آزادی شروع به دویدن کردم نرسیده به چاه‌صندل به آنها‌ رسیدم و بقیه‌ مسیر را با آنها پیاده‌روی کردم . البته گاهی که تنها به کوه می‌روم مسیر برگشت را نیز می‌دوم.

- تنها دویدن در کوه برایتان سخت نیست؟
خب به نوعی عادت کرده‌ام. خیلی‌ها از سر دلسوزی می‌گویند نرو، خطر دارد، اما به خاطر علاقه‌ام نمی‌توانم آن را کنار بگذارم. 

- آیا آموزش خاصی برای این رشته دیده‌اید؟
مسلماً هر ورزشی آموز‌ش‌های خاص خودش را دارد اما به خاطر نبود مربی و در اصل نداشتن هزینه‌ مربی، سعی کردم از تجربیات دیگر افراد این رشته استفاده کنم. به طوری که هر زمان برای مسابقات می‌رفتم از کسانی که در این رشته فعالیت داشتند، نکاتی می‌پرسیدم و آن‌ها را در تمریناتم به کار می‌بردم.

-توصیه‌اتان به کسانی که علاقه به کوهنوردی دارند چیست؟
تمرین داشته باشند. متأسفانه بسیاری از کسانی که به کوه می‌روند از اول تا آخر هفته هیچ تحرکی ندارند و جمعه‌ها می‌خواهند تلافی آن یک هفته را در بیاورند، یا اینکه بدون هیچ‌گونه نرمشی به کوه می‌روند که این باعث می‌شود بدنشان آسیب ببیند. همچنین کفش و کولی مناسب در کوهنوردی بسیار مهم است که نبود این دو باعث می‌شود به پا و ستون فقراتشان آسیب برسد.

- یک خاطره ؟
خب برای این ورزش باید یک کفش و نهایتاً یک کولی خوب داشت. یادم هست برای مسابقه‌ای که در تهران برگزار شد، من با یک کفش 150 هزار تومانی شرکت کردم و در نهایت در قرعه‌کشی، برنده‌ یک کفش چهار و نیم میلیون تومانی شدم.

- مشوقین شما در این راه چه کسانی بودند؟
مسئول گروه فضل آقای احمد جهانبانی، و جمعی از همنوردان و دوستانم ازجمله سجاد سجادزاده، هادی خلیل‌اللهی، سیدرضا اعتباری، حسن منوری، سید حبیب دبستانی و خصوصاً حسین مروت که درست مثل یک مربی همیشه همراه من بودند.

- تا به حال چه کوه‌هایی را فتح کرده‌اید؟
به جز کوه‌های نی‌ریز که همه‌ آنها را رفته‌ام، قله‌ توچال تهران، دنا (بیژن یک) و دماوند را فتح کرده‌ام.

- از صعودتان به دماوند برایمان بگویید.
با سایپایی که داشتم ساعت 11 شب، با دوستم مهران صادقی برای فتح دماوند به سمت تهران حرکت کردیم. یادم هست چادری روی سایپا کشیدیم و وسایلمان را پشت ماشین جا دادیم. گروهمان حدوداً 300 نفر عضو داشت. نرسیده به قله، برف شروع به باریدن کرد و رعد و برق عجیبی گرفت که بسیار ترسناک بود. از 300 نفر گروه‌مان، حدود 200 نفر برگشتند اما ما به هر سختی بود به مسیرمان ادامه دادیم. هوای سرد، نداشتن کفش مناسب، رعد و برق و... باعث شده بود این مسیر طولانی‌تر به نظر برسد اما در نهایت به هر سختی که بود به قله رسیدیم و چقدر این صعود به ما چسبید...

- توقع شما از مسئولان چیست؟
متأسفانه در نی‌ریز هیچ‌کس آن طور که باید و شاید از من حمایت نکرد. در صورتی که در شهرهای دیگر واقعاً برای ورزشکاران‌شان ارزش قائلند و از آنان حمایت می‌کنند. در این چند وقت اخیر،  حتی از استهبان و شیراز از من دعوت کرده‌اند تا برای آن‌ها بدوم اما من دوست داشته‌ام تا آنجا که می‌توانم برای شهرم افتخار کسب کنم. نمی‌دانم، اگر شرکت‌هایی مانند فولاد یا سیمان بتوانند مرا مورد حمایت قرار دهند تا در مسابقات حتی به نام خود آن‌ها بدوم، کمک بزرگی به من کرده‌اند و گرنه با این شرایط ممکن است به پیشنهاد استهبان یا شیراز جواب مثبت دهم. البته در این‌جا جا دارد از آقای سجاد سجادزاده و همچنین بچه‌های گروه فضل که هزینه‌ بلیط، هتل و ... مسابقات مرا پرداختند تشکر کنم.

- آرزویتان چیست؟
دوست دارم تا آنجا که می‌توانم در نی‌ریز بمانم و برای شهرم افتخار کسب کنم. در این راه خیلی‌ها بوده‌اند که تشویقم کرده‌اند و افرادی که گاه دستم انداخته‌اند که این کار دیوانگی‌ست اما من همیشه سعی داشته‌ام الگوی خوبی برای جوانان شهر باشم، به طوری که حتی مسیر دویدن خود را کنار جاده‌ پلنگان انتخاب کرده‌ام، بلکه با دیدن من جوانی ترغیب و تشویق شود. امیدوارم در این راه حرف‌های زیادی برای گفتن داشته باشم و سال آینده بتوانم 31 قله‌‌ ایران را فتح کنم...

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها