تعداد بازدید: ۴۴۳
کد خبر: ۱۰۵۱۳
تاریخ انتشار: ۱۵ شهريور ۱۴۰۰ - ۰۹:۲۹ - 2021 06 September
از یتیم‌خانه تا گلادیاتور
گردآوری: محمد جلالی
جیوان گاسپاریان (آهنگساز و نوازنده دودوک) اخیراً در سن نود و سه سالگی دارفانی را وداع گفت.
صدای اعجاب‌انگیز دودوک وی به همراه صحنه‌هایی از فیلم گلادیاتور هنوز در دنیای موسیقی یکه‌تازی می‌کند...

جیوان گاسپاریان از شش سالگی شروع به نواختن دودوک کرد و نخستین اجرای او، تکنوازی در گروه رقص و آواز سنتی ارکستر سمفونیک تاتول آلتونیان، در ۲۱ سالگی بود. جیوان گاسپاریان دربارهٔ زندگی و اولین آشنایی‌اش با دودوک می‌گوید:

«تنها شش سال داشتم. مادرم فوت کرده و پدرم هم به جنگ رفته بود و من در یتیم‌خانه دوران کودکی سختی را طی می‌کردم. در آن دوره جاهایی بود که مثل سینماهای امروزی فیلم نشان می‌دادند. از آنجا که فیلم‌ها صامت بودند سه نفر نوازنده زیر پرده می‌نشستند و با نواختن دودوک نمایش فیلم را همراهی می‌کردند. اولین بار که صدای دودوک را شنیدم خیلی خوشم آمد. در میان آن سه نوازنده، استادی هم بود به نام «مارکار مارکاریان»؛ خود را به او رساندم و از او خواهش کردم که یک دودوک هم به من بدهد؛ خیلی خشن جواب داد که می‌خواهی چکار؟ برو درست را بخوان؛ مگر پدر و مادر نداری؟

روزی پیش او رفتم و پول ناچیزی را که از فروش ظرف و ظروف کهنهٔ خانه به دست آورده بودم به او دادم؛ پول‌ها و دست کوچک عرق کردهٔ مرا پس زد، دودوک ساده‌ای را از جیبش درآورد و به من داد و گفت: برو بزن؛ تو شاید آدم شوی. از خوشحالی در پوستم نمی‌گنجیدم؛ در طول زمستان یک لحظه دودوک را از لبانم دور نکردم و نواختن نخستین آهنگ را که «دِلِ یامان» نام داشت فرا گرفتم. 

بهار بعد، بار دیگر نزد استاد مارکاریان رفتم و از او خواهش کردم که به نواختن من گوش دهد. گوش کرد و اشک از چشمانش سرازیر شد. دودوک بهتری به من داد و گفت: برو بزن؛ تو نوازندهٔ زبردستی خواهی شد. این حرف استاد مشوق من شد و در هفده سالگی به نواختن دودوک مسلط شدم.»

جیوان گاسپاریان در ۱۹۴۷ میلادی، وقتی که نوزده سال داشت از دست ژوزف استالین رئیس‌جمهور وقت شوروی یک ساعت مچی جایزه گرفت.

در ۱۹۵۷ میلادی، در همایش بزرگ موسیقی یونسکو در مسکو، با پنج هزار شرکت‌کننده دیگر به رقابت پرداخت و برنده جایزه نخست شد.

در سالهای ۱۹۵۹، ۱۹۶۳، ۱۹۷۲ و ۱۹۸۰ میلادی چهار نشان طلای مسابقات یونسکو و در سالهای بعد نیز شش نشان دیگر به گردن او آویخته شد.

جیوان گاسپاریان در ۵۲ سالگی به دانشگاه رفت و پس از فارغ‌التحصیلی شروع به آموزش موسیقی کرد.

او در کسوت مدرس دانشگاه موسیقی ارمنستان، بیش از هفتاد نوازنده دودوک را برای اجراهای حرفه‌ای تعلیم داد.

حضور در ایران
شهریور سال 1382 خورشیدی بود که جیوان گاسپاریان به ایران آمد تا در کنار حسین علیزاده به اجرای قطعات موسیقی بپردازد. اجرائی که همچنان در خاطرات جمعی اهالی موسیقی و طرفداران موسیقی جدی ماندگار شده است.

کاخ نیاوران شبی پرستاره و گرم را تجربه کرد و نوای دودوک در کنار سازهای ایرانی و ارمنی در همراهی با لباس‌های سنتی عطر و رنگی به فضا بخشید که بعدها زمانی که ویدئوی این اثر هم در ایران منتشر شد، باز خاطره‌ساز بود. 

بعد از انتشار آلبوم صوتی و تصویری «به تماشای آب‌های سپید» و ‌شناخته شدن جیوان گاسپاریان برای مخاطبان ایرانی، به‌خصوص بعد از حضور او در اجرای قطعات موسیقی فیلم گلادیاتور بار دیگر در سال 1383 از او دعوت شد تا به ایران بیاید. 

به رغم وعده قبلی او چند روز مانده به آغاز جشنواره، به آنفلوانزای شدید مبتلا شد و با انتشار فیلمی اعلام کرد که توانایی جسمی لازم را برای برگزاری اجرای صحنه‌ای در ایران ندارد.

در ادامه و در سال 1395 قرار بود در اولین روز از برگزاری سی‌ و دومین جشنواره موسیقی فجر حضور یابد اما به دلیل درگذشت ناگهانی آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی و به ‌تعویق ‌افتادن تمامی برنامه‌های دو روز اول جشنواره موسیقی، اجرای او هم به دو روز بعد موکول شد. 

بنا بود گاسپاریان در کنار «دولتمند خالف» که او هم به‌دلیل سکته ناگهانی از حضور در جشنواره و دیدار با هواداران وفادارش در جشنواره بازماند اجرا داشته باشد. این دو  تنها هنرمندان سرشناس بین‌المللی این دوره از جشنواره موسیقی فجر بودند.

پس از سکته دولتمند خالف او تصمیم گرفت ایران را ترک کند اما در آخرین دقایق، مسئولان جشنواره توانستند او را به ماندن چند روز بیشتر در تهران قانع کنند و کمتر از نصف روز بعد از اجرا هم تهران را ترک کرد.

گاسپاریان در اجرای چند شبه‌اش  برای مخاطبان ایرانی‌اش سنگ تمام گذاشت.

در برنامه سه قطعه باکلام اجرا کرد که یکی از آنها قطعه آشنا و پرطرفدار «ماما» بود. اجرائی که بدون آنتراکت و نزدیک به دو ساعت به طول انجامید و در پایان اجرا هم گاسپاریان به زبان ارمنی از حضار تشکر کرد.

ناگفته‌ها
او با روزنامه شرق در ایران گفتگویی داشت که نکات مهمی از آن را در زیر می‌خوانید:

- بزرگ‌ترین آرزوی من این است و دلم می‌خواهد  صلح میان ترکیه و ارمنستان را از هر لحاظ ببینم و برای این صلح لحظه‌شماری می‌کنم.

- بسیار دوستدار آنم که بدانم در فکر مخاطب امروزم چه می‌گذرد و خودم را به آن نزدیک کنم.

- دلم می‌خواهد به تکنولوژی امروز نزدیک شوم؛ از گوشی‌های موبایل گرفته تا اصوات و سازهای جدید.

- شباهت زیادی بین برخی از آهنگ‌های ترکی، ارمنی و ایرانی وجود دارد. برای مثال، «ساری گلین» یکی از آن قطعاتی است که همیشه روی آن بحث می‌شود و این چیزهاست که روی سیاست خط بطلان می‌کشد. اینکه موسیقی در بیشتر مواقع هویتی مشترک دارد و متعلق به همه کشورهاست.

- پدربزرگ من شش فرزند داشت که در سال ١٩١۵ به کشور همسایه ما ترکیه رفت و در آنجا با پنهان‌کردن کودکانش در انبار علوفه آنها را نجات داد.

در سوگ گاسپاریان
حسین علیزاده آهنگساز و نوازنده موسیقی ایرانی که در سفر جیوان گاسپاریان به ایران با او کار مشترکی را ارائه داد در سوگش نوشت:

«جیوان گاسپاریان؛

یک عمر چنان عاشقانه در سازش دمید،

که تا ابد جادوی آن در دل عاشقان ماندنی‌ست.

او با ساز کوچکش چه لطیف

پیام عشق و دوستی و صلح را به جهان هدیه داد.

ساز دل او برتر از هر سلاح و قدرتی

در جهان طنین‌انداز شد و چه خوش گفت:

در ‌این ‌خاک، در‌ این‌ خاک

در این مزرعه پاک

به‌ جز مهر

به‌ جز‌ عشق

دگر‌ بذر نکاریم...

موسیقیِ گاسپاریان ، یک موسیقی با اصالت و ریشه‌دار شرقی بود؛ موسیقی و اصواتی که برای ما ایرانیان، آشنا، خاطره انگیز و جادوانه است.

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها