زبونُم لال، زبونُم لال
شوهر خالهام مش غضنفر برای دیدن دخترش چند روزی تنهایی رفته بود شمال!
یک شب که همه فامیل در گروه واتساپی خانوادگی در حال گفتگو و خوش و بش بودیم، شوهر خاله که هنوز در شمال تشریف داشت، وارد گروه شد! همه فامیل احوال او را پرسیدند و اوضاع و حال و هوای شمال را جویا شدند!
شوهر خاله هم صادقانه جواب داد: «همهچی خوب است؛ تازه وقتی با گل پونه خانم و دخترانش به مراتع و علفزارها میرویم، خیلی خوش میگذرد. جالب این که مارال دختر بزرگ گل پونه خانم هم به من خیلی عادت دارد و هرجا میروم همراهم میآید. اگر خاله خانم اجازه میداد او را با خودم میآوردم! حتماً وقتی برگشتم عکسهایی را که با او گرفتهام به شما نشان میدهم! خیلی ناز است!!
با این حرف مش غضنفر، سکوت مرگباری بر گروه سایه افکند و همه اعضای گروه دانه دانه شب بخیر گفتند و رفتند!!!
آنچه ذهن همه فامیل را به خودش مشغول کرده بود، مارال خانم بود. دختری که صمیمیتش با مش غضنفر خیلی عجیب بود!
خالهام با گذاشتن چند شکلک عصبانی از گروه خارج شد و دخترها و پسرهای خاله از خجالت خداحافظی نکرده رفتند!
خیلی عجیب بود که مش غضنفر طی فقط چند روز که از خاله دور شده بود، اینگونه با گستاخی بر سر خاله هوو آورده بود!
همه فامیل چند روزی را در سکوت مرگباری گذراندند تا لحظه موعود فرا برسد و مش غضنفر از شمال برگردد!
مش غضنفر وقتی رسید همه فامیل از روی کنجکاوی و دیدن عکسهای مارال، هووی خاله، به دیدن مش غضنفر رفتیم!
خاله از لحظه ورود مش غضنفر به اتاق دیگری رفته و در را محکم بسته بود و فرزندانش در یک گوشه خانه قنبرک زده و غمگین و شرمسار نشسته بودند!
مش غضنفر بالای مجلس نشسته بود و از آب و هوای شمال برای طایفه تعریف میکرد! او عقیده داشت علفزارهای آنجا جان میدهد برای دامپروری!
ولی ما لحظهشماری میکردیم که عکسهای مارال را ببینیم.
مشغضنفر کیف بزرگی را که با خودش از شمال آورده بود وسط اتاق گذاشت و سوغاتیها را تقسیم کرد! در آخر هم پاکت بزرگی را بیرون آورد و گفت: بیایید عکسهای مارال خانم را نشانتان بدهم!
همه از تعجب دهانشان باز مانده بود! خاله که درون اتاق، خودش را زندانی کرده بود و فقط صدای مهمانها و مش غضنفر را میشنید، جیغ بلندی کشید و گویا از شدت عصبانیت غش کرد!
اما قصه مش غضنفر اصلاً غش و دود نداشت! مارال یک گوساله خال خالی شیطان و بازی گوش از گلپونه خانم گاو بزرگ و شیرده مزرعه شمال بود!
قربانتان غریب آشنا
نظر شما