تعداد بازدید: ۱۴۷۱
کد خبر: ۱۰۳۷۷
تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۷:۴۶ - 2021 22 August
نقد نوشت
با داستانی عجیب کار خود را آغاز کرد، از عروسی نافرجام در ترکیه تا حضوری عجیب‌تر در ایران... فردی که حالا خود را در ایران می‌بیند نامی دیگر دارد، هویتی که خودش هم آن را نمی‌شناسد!
محمد جلالی، نی‌ریزان فارس: 

اینها همه آن چیزی است که می‌توانست «ملکه گدایان» را به سریالی پر مخاطب در شبکه نمایش خانگی تبدیل کند.

حسین سهیلی‌زاده که پیش از این با سریال «مانکن» در شبکه نمایش خانگی حضور یافته بود این بار موضوعی بین «واقعیت» و «خیال» را انتخاب کرد.

در ابتدای هر ۳۰ قسمت بخشی از کودکان کار به نمایش گذاشته می‌شود؛ واقعیت‌هایی از زندگی که در گوشه گوشه شهرمان آن را می‌بینیم، غبطه می‌خوریم و می‌گوییم چه می‌شود کرد و ما را چه به چه...

اما واقعیت همانی بود که در چند ثانیه اول به نمایش در می‌آمد و پس از آن خیال، غالب بر آن چیزی می‌شد که مخاطب را نمی‌توانست جذب کند. 

داستان نسبت‌ها و ربط دادن این به آن آنقدر پیچ در پیچ و تو در تو شد که کارگردان و نویسنده برای معرفی افراد و ارتباطاتشان بارها فلش بک‌های قدیم و جدید را تکرار می‌‌کردند و آخر هم مشخص نشد که این که هست و آن کیست؟!

حضور بازیگران مطرحی چون باران‌کوثری، آرمان درویش، رؤیا‌ نو‌نهالی، پانته آ بهرام و فرزاد فرزین می‌توانست نقطه قوت سریال باشد تا مخاطب شخصیت‌گرا را جذب خود کند اما گویا این کار هم افاقه نکرد. 

کارگردانی که سریال «فاصله‌ها»، «دلنوازان»، «آوای باران» و «پریا» را برای تلویزیون ساخته بود با همان ذهنیت اثری را در شبکه نمایش خانگی منتشر می‌کند که مخاطبان سختگیرتری دارد و وقتی «شهرزاد»، «هم‌گناه»، و حتی «زخم کاری» حرف‌های دیگری می‌زنند، نمی‌توان به تفکر تلویزیونی دل بست با آن محدودیت‌ها و خط نگارش مشخص.

در ملکه گدایان عام محوری حرف نخست را می‌زند با این تفاوت که باز هم همچون سریال‌های تلویزیونی نقشه‌های خوب خوبند و نقش‌های بد، دیوانه! ملکه‌ای که بُت سریال بود دیوانه‌ای بیش نیست و در آخر هم همان را به تصویر می‌کشند تصوری که اگر غیر از این بود شاید داستان به گونه‌ای دیگر کلید می‌خورد و می‌شد ملکه‌گدایان  بر روی خط قرمز قدم بردارد تا مخاطب را میخکوب کند همچون «زخم کاری» که البته مشخص نیست قسمت چندمش به چندمش برسد! اما هدف کارگران هرگز این نبود.

علاقه وافر نویسنده به تجمل‌گرایی در کنار قشر پایین در مفت‌آباد تقابلی ناهمگون را ایجاد کرده بود. مشخص نشد که چرا جوان عاشق پیشه بی‌ام‌و سوار، خواننده و بالا شهری باید عاشق فردی شود که بر «مفت‌آباد» بزرگ شده! و در فصل دوم نویسنده به این نتیجه می‌رسد که مفت‌آباد را به طبقه مفرح پیوند دهد، وصله‌ای ناجور از کودکان کاری که در استخر و جکوزی شادی می‌کنند!

ملکه گدایان چیزی کمتر از یک فیلم فارسی نداشت و می‌شد رگه‌هایی از «گنج قارون» را دید هرچند کارگردانان فیلم‌های سیاه و سفید خیلی ساده می‌خواستند نشان دهند که چگونه فردی بی‌پول طی یک حادثه عجیب پولدار می‌شود اما ملکه گدایان با پیچاندن این هدف در ساندویچ‌هایی چند قسمتی بنا داشت تا این فرضیه را پنهان کند...

این سریال معجونی بود از عشق و درام، حادثه و خشونت، فیلمهای مواد مخدری دهه شصتی با بمب‌هایی جدید و لمپن‌های نوکر صفت فیلم‌های فارسی.

اینها را گفتیم تا بدانید کارگردان ملکه گدایان نتوانست نتایج خوب فاصله‌ها، دلنوازان، آوای باران و پری را به دست آورد و همانند مانکن تماشاگران در میانه راه ملکه را به خودش را واگذار کردند...

نظر شما
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
پربازدیدها